تفاوت نیمکره های مغز و تاثیر آن بر زبان و حرکات بدنی از دیدگاه روانشناس و روانپزشک۰۲۱۲۲۷۱۵۸۸۶

تفاوت نیمکره های مغز و تاثیر آن بر زبان و حرکات بدنی

موضوع تحقیق  : تفاوت نیمکره های مغز و تاثیر آن بر زبان و حرکات بدنی

مربوط به درس  : مقدمات نوروپسیکولوژی

استاد               : سر کار خانم دکتر حمیدی

دانشجو            : شراره نصیری مقدم

 

فهرست

 

  • مغز
  • آناتومی مغز
  • نیمکره های مغز
  • مغز انسان و نحوه عملکرد آن در مراحل عمر
  • ویژگی های نیمکره های مغز
  • ویژگی های نیمکره های مغز
  • تفاوت مغز مردان و زنان
  • استفاده از دست غالب چه ارتباطی با دو نیمه مغز دارد؟
  • ویژگی های دو نیمکره و کاربرد آن در ارتباطات
  • آفازی ونیمکره ها
  • برکا

    ورنیک

  • تقسیم بندی فعالیت های حرکتی
  • جسم پینه‌ای

 

 

 

 

 

 

 

 

مغز

مغز یکی از اعضا بدن انسان است که ۲ درصد از وزن بدن را تشکیل می‌دهد اما تا بیش از ۳۰ درصد کالری (انرژی) روزانه را مصرف می‌کند و بیشتر انرژی خود را از هیدراتهای کربن (گلوکز خون) جذب می‌کند و این سوخت را سریع می‌سوزاند حتی زمانیکه در خواب هستیم. مغز بیشتر از هر عضوی از بدن اکسیژن مصرف می‌کند. دستگاه عصبی مرکزی قسمتی از دستگاه عصبی است که در درون محفظه‌ای استخوانی به نام استخوان جمجمه و ستون فقرات قرار گرفته است و شامل مغز و نخاع می‌باشد. از نظر ساختمانی در سیستم اعصاب مرکزی دو قسمت به نامهای ماده سفید و ماده خاکستری قابل تشخیص می‌باشد. مغز شامل قسمتهای متنوعی است که هر کدام از آنها در عین حال که با یکدیگر در ارتباط هستند کارهای متفاوتی را انجام می‌دهند.

ساختار

مغز مهمترین بخش دستگاه عصبی مرکزی است و در انسان از بخشهای مختلفی مانند مخ،تالاموس، هیپوتالاموس، پل مغزی، بطنهای مغز، ساقه مغز، بادامه مغز، عقده‌های قاعده‌ای،هیپوکمپوس، هیپوفیز و … تشکیل شده است.

  • پرده داخلی : پرده داخلی چسبیده به مغز و نخاع بوده و کار تغذیهبافت عصبی را انجام می‌دهد.
  • پرده میانی : پرده میانی عنکبوتیه نام دارد که به پرده خارجی چسبیده و از پرده داخلی کم و بیش فاصله دارد.
  • پرده خارجی : از بافت پیوندی محکم تشکیل شده و به استخوانهای محافظ چسبیده است.

در فاصله بین عنکبوتیه و پرده داخلی مایع شفافی قرار گرفته است که از ترشحات رگهای خونی است. این مایع را مایع مغزی-نخاعی می‌گویند و کار آن محافظت از بافت عصبی است.

 

سیستم بطنی

درون مغز چهار بطن وجود دارد که به نام‌های بطن چپ٬ بطن راست (هردو جانبی) و بطن‌های سوم و چهارم شناخته می‌شوند.

دو بطن راست و چپ از راه سوراخ بین بطنی(Monro foramen) به داخل بطن سوم مرتبط بوده و بطن‌های سوم و چهارم هم توسط مجرای سیلویوس(Aqueduct of Sylvius) به هم راه دارند.

آسیب‌شناسی

مغز نسبت به آسیبها بسیار حساس است ونورونها نمی توانند بیش از پنج دقیقه در برابر ایسکمیمقاومت کنند. نورونها در انسان بالغ قادر به تکثیر سلولی نیستند.جراحی مغز و اعصاب یک عمل فوق تخصصی جراحی است که با اعمال جراحی روی دستگاه عصبی بدن پاره‌ای از آسیب‌های مغز و اعصاب را می‌تواند بهبود بخشیده و یا از ادامه روند آسیب جلوگیری نماید.

 

 

 

آناتومی مغز (Anatomy of Brain)

مغز انسان حدود ۱۵۰۰ گرم وزن داشته که کلاً داخل جمجمه قرار دارد .
مغز از قسمتهای زیر درست شده است :
۱- نیم کره های مغز
۲- تالاموس و گره های عصبی قاعده ای
۳- مغز میانی
۴- پل دماغی
۵- بصل النخاع
۶- مخچه

نیمکره های مغز
نیم کره های مغز دو عدد بوده که از نظر نردبان تکاملی جدیدترین قسمت مغز می باشند . آنها هدیه اصلی خداوند به انسان بوده و تکامل آن از پستانداران از حدود پنجاه میلیون سال پیش شروع شده و در انسان نماهائی مانند «استرالوپیتکوس» به اوج خود رسید (۲ میلیون سال پیش ) .
اختصاص ترین صفت تکاملی ازدیاد تعداد یاخته های عصبی بوده که پیشرفت شایان آن را در « هموهابیلیس» و «هموارکتوس» می توان مشاهده کرد.دوران طلائی بزرگ شدن مغز در « نئاندرتال » و «هموساپینس» (حدود یکصد هزارسال پیش) آغاز و به انسان ختم می شود.

بدون نیمکره های مخ ، انسان جاندار بی شعوری بیش نیست . تکوین شعور انسان عبارت بوده است از ازدیاد یاخته ها ( نتیجتاً اضافه شدن وزن مغز ) و ارتباطات آنها با یکدیگر برای بهتر شدن قدرت پردازش اطلاعات محیطی و درونی . در « مرگ مغزی » این قدرت از بین میرود چون کل ساختار مغز مضمحل می شود . در درون نیمکره ها حفره هایی پر از مایع نخاعی و جود دارند که بطن ها نامیده می شوند . دو نیمکره توسط جسم پینه ای به هم متصل می باشند که در حقیقت ارتباط اصلی نرونهای دو نیمکره با هم می باشند .

قسمت های مختلف تشکیل دهنده نیمکره ها شامل قسمت های زیر است :

۱- لوب پیشانی (Frontal Lobe)

۲- لوب آهیانه ای (Parietal Lobe)

۳- لوب پس سری (Occipital Lobe)

۴- لوب گیجگاهی (Temporal Lobe)

۵- لوب حاشیه ای (Marginal Lobe)

 

 

لوب پیشانی
لوب پیشانی مهمترین قسمت تکامل یافته مغز است . مخصوصاً در انسان و انسان نماها این قسمت فوق العاده وسعت پیدا کرده است . قسمتهای خلفی لوب پیشانی ویژه فرمانهای حرکتی بوده و از هم گسیختگی نسج این قسمت باعث از کارافتادگی یک اندام می شود . تحریک هر قسمت از اندامها و سر بر روی مکان مخصوصی از این نوار باریک وجود دارد ، قسمتی از این ناحیه ، که بین دو نیمکره وجود دارد، مختص حرکات اندامهای تحتانی می باشد . درقسمت قدامی ناحیه حرکتی سرو دست مرکز کنترل حرکات چشم وجود دارد .
در نیمکره چپ ، مرکز حرکتی تکلم درلوب پیشانی می باشد . از هم پاشیدگی نسوج این ناحیه باعث گنگی شده و بیمار قادر به گفتار نیست .آنچه از لوب پیشانی باقی می ماند عبارتست از ناحیه ای که در جلو قرار داشته و مرکز شعور ، منطق ، تفکر و تا حدودی حافظه است . از بین رفتن این قسمت از مغز در دو طرف منجر به کم اهمیت دادن اصول اخلاقی شده و تصمیمات بیمار انفعالی می گردد . اگر آسیب بسیار شدید باشد خلاقیت حرکات از بین رفته و ممکن است با حالت اغماء اشتباه شود . یکی از راههای درمان امراض روانی ، در ابتدای سده حاضر ، عبارت بود از تخریب دو طرفه قسمتهای عمقی لوب های پیشانی و تبدیل بیمار به فردی که از نظر اجتماعی بیشتر قابل تحمل باشد . متأسفانه اثرات سوء این عمل جراحی باعث شد که بعداً کمتر مورد استفاده قرار گیرد .

لوب آهیانه ای
وظایف لوب های آهیانه ای در طرف راست و چپ تا حدودی با هم فرق می کنند . علاوه بر تشخیص محل درد ، گرما ، لمس و محسوسات عمقی در باریکه پشت شیار مرکزی ، لب آهیانه ای در طرف راست بینش فضائی را در شخص بوجود می آورد . عوارض عمقی لوب طرف راست منجر به از دست دادن جهت یابی فضائی فرد گشته وطرف چپ بدن را در کارهای روزمره فراموش می کند . به حوزه بینائی چپ توجه نکرده و مثلاً ریش خود را در طرف چپ نمی تراشد ، چنین شخصی ردیابی فضائی خود را از دست می دهد . شدت عارضه در بعضی بحدی است که بیمار عضوی در طرف چپ بدن خود را از یاد می برد و فکر می کند مربوط به شخص دیگری است . لب آهیانه ای در طرف چپ علاوه بر جهت یابی فضائی و محسوسات طرف راست ، وظیفه تکلم را نیز بعهده دارد . اختلال در ریاضیات ، محاسبه ، تشخیص راست و چپ بدن ،خواندن و نوشتن و تکلم پس از آسیب رسیدن به لوب آهیانه چپ دیده می شود .

لوب پس سری
لوب پس سری مسئولیت بینائی را عهده دار بوده و آسیب رسیدن به این ناحیه شخص را بطورکامل یانافص نابینا می کند . یکی از بهترین محسوسات محیطی که به وسیله آن مکانیسم پردازش اطلاعات در مغز به وسیله فیزلوژیست هائی مثل « هوبل » و « ویسل » در دانشگاه هاروارد برملا گشته عبارت است از « حس بینائی » این دو دانشمند به طور سیستماتیک پردازش اطلاعات را از شبکیه تا لوب پس سری دنبال کردند . کار اصلی این پژوهشگران عبارت بود از ثبت تحریک پذیری سلول های شبکیه ، ایستگاه زانوئی و قشر خاکستری مخ ( سلول های ساده ،پیچیده و فوق پیچیده ) در مناطق به اصطلاح ۱۷ و۱۸و۱۹ « برودمن » لازم به یادآوری است که « برودمن» پژوهشگری بود که سطح مغز را از ۱ تا ۵۲ منطقه بر حسب انواع یاخته های قشر خاکستری طبقه بندی کرد. مثلاً منطقه ۴۶ ویژه حافظه بوده و ۴۴ بیان تکلم را به عهده دارد . « هوبل و ویسل» دریافتند که به ترتیب که اطلاعات از یک ایستگاه به ایستگاه دیگری منتقل می شده پیچیده تر و به حقیقت نزدیک تر می شود . مثلاً سلول های شبکیه و ایستگاه زانوئی فقط به بک نقطه نورانی پاسخ داده ، درحالی که سلول های ساده کورتکس بینائی تنها به یک نوار نورانی با محور خاص پاسخ می دهند . می توان تصور کرد که این نوار از تعدادی نقطه نورانی درست شده است . بنابر این ، سلول های ساده قشر خاکستری نسبت به یک نقطه نورانی بی تفاوتند . به همین ترتیب که جلو برویم مشاهده می شود که سلو لهای پیچیده کورتکس توسط یک لبه نورانی تحریک می شوند که محور مشخصی داشته ولی محل آن مهم نیست . بهترین ، تحریک برای یک سلول فوق پیچیده یک گوشه است . با در نظر گرفتن بحث بالا ، هر چقدر از منطقه ۱۷ به طرف منطقه ۱۹ می رویم وظیفه سلول ها پیچیده تر شده به تحریکی نوین پاسخ می دهند . این موضوع در تشخیص فاصله و رنگها بسیار صادق است .

لوب گیجگاهی
این لوب در طرف راست نقش مهمی از نظر هنر تشخیص رنگها و جوانب مختلف دستگاههای موسیقی داشته و در طرف چپ تأثیر مهم آن درتکلم انسان است . درک صداهای شنیده شده و پردازش دستوری گفتار و آماده کردن پاسخ شایسته ، به وسیله لوب آهیانه چپ صورت می گیرد . آسیب رسیدن به لوب گیجگاهی گاهی باعث از بین رفتن توانائی نامگذاری افراد و اشیاء می شود . همچنین لوب های گیجگاهی راست و چپ با هم نقش مهمی در فعال نگهداشتن حافظه دارند. دروازه اصلی ورود اطلاعات محیطی به مغز و ثبت آنها در گرو سلامتی لوب گیجگاهی است .
به نظر می رسد که « هیپوکامپ» این ناحیه همگام با قسمت های دیگر لوب حاشیه ای نقش کلیدی در قبول یا رد اطلاعات داشته باشند .از این مکان است که اطلاعات منتشر شده از محسوسات محیطی به نقاط دیگر مغز مخصوصاً لوب های پیشانی می روند .بخش دیگری از فیبرهای آورنده اطلاعات به لوب گیجگاهی از ساقه مغز و هسته « مینرت» می باشد .
از بین رفتن « هیپوکامپ » منجر به عدم توانائی انسان در تثبیت حافظه شده و شخص قدرت انتقال اطلاعات رابه سایر نقاط مغز از دست می دهد .
اگر انسانی هر دو لوب گیجگاهی مخصوصاً دو « هیپوکامپ » را از دست بدهد برای همیشه قدرت ثبت اطلاعات از محیط را برای یادآوری در دراز مدت از دست خواهد داد .در ام- آر- آی روبرو هر دو لوب گیجگاهی به خاطر انسفالیت آسیب دیده و قدرت حافظه بیمار شدیداً صدمه دیده است . حس شامه نیز با لوب گیجگاهی ارتباط دارد .

لوب حاشیه ای
لوب حاشیهای از قدیمی ترین قسمتهای مغز بوده و وظیفه اش بیان غرایض جنسی و تأمین احتیاجات احساسی و تنازع بقاست . لوب حاشیه ای در اصطلاع به « مغز اول » مشهور شده و از اینجاست که تمام اطلاعات پس از بررسی و فیلتر شدن می توانند به سایر نقاط مغز رسوخ کنند . احساس امنیت درونی با وجود لوب حاشیه ای امکان پذیر است . اینجا محل احساسات قلبی و فردی و عشق و دلدادگی است . با تکیه به« مغز اول » است که انسان کاری را انجام داده و سپس با مراجعه به منطق و « مغز جدید» یا « نئوپالیوم » پشیمان می شود . در این مکان است که موجود برای حفظ خود و خانواده حاضر است به استدلال کم محلی کند . کنترل اصلی سلسله اعصاب نباتی هنگام جنگ و ستیز یا پشیمانی و غم و اندوه در دست« مغز اول » یا « آرکی پالیوم » می باشد . بالاخره زبان اصلی نهفته در نگاه افراد به یکدیگرکه حاصل آن دوست داشتن فردی و یا تنفر از فردی دیگر می شود در لوب حاشیه ای است

 

 

 

 

 

 

مغز انسان و نحوه عملکرد آن در مراحل عمر

 

 

علاقه انسان ها به داشتن اطلاعاتی درمورد مغز و نحوه عملکرد آن به سال ها پیش باز می گردد. امروزه شواهد بسیاری وجود دارد که ثابت می کند هزاران سال قبل در کشورهایی نظیر مصر و یونان کنکاش و تحقیقات زیادی در مورد مغز انسان صورت گرفته است. این ارگان پیچیده و شگفت انگیز همیشه برای پژوهشگران و دانشمندان سوژه جالب و بحث برانگیزی بوده است. در این مقاله سعی شده است به شیوه بسیار ساده و قابل فهمی، چگونگی رشد و تکامل مغز و نوع کارکرد آن در مراحل مختلف زندگی از ابتدای پیدایش سلول های مغزی تا زمان پیری شرح داده شود.

 

 

بسیاری از دانشمندان و کارشناسان امور روان شناسی عقیده دارند که با دانستن اطلاعات مفید و ضروری در مورد مغز انسان و نحوه عملکرد آن، می توان برای بسیاری از بیماری ها و ناهنجاری ها و اختلالات روانی توجیه مناسب و در خوری ارائه داد.

 

● مغز جنین انسان

 

مغز جنین و نوزاد تازه متولد شده به عقیده دانشمندان یک معمای پررمز و راز است که به تازگی تلاش های زیادی برای پرده برداشتن از این رازهای پرابهام صورت گرفته است. شروع این معمای پیچیده در رحم مادر است. تنها چهار هفته بعد از لقاح و بارور شدن تخم، نخستین سلول های مغزی یعنی نورون ها، به میزان شگفت انگیز و حیرت آوری (حدود ۲۵۰ هزار نورون در هر دقیقه) شروع به رشد و تکثیر می کنند. میلیون ها سلول مغزی شروع به برقراری ارتباط با یکدیگر می کنند و بدین ترتیب میلیاردها میلیارد ارتباط میان سلول های مغزی ایجاد می شود.

 

جالب اینکه هر سلول مغزی دقیقا در جای مناسب خود قرار می گیرد و تمامی ارتباطات و پیوند میان نورون ها با دقت و سازماندهی شده هستند. در این مجموعه عجیب و خارق العاده هیچ چیز اتفاقی یا تصادفی صورت نمی گیرد. گویی تشکیل مغز و پیوند سلول های مغزی یک برنامه کاملاً از پیش طراحی شده و منظم است. چشمان نوزاد تازه متولد شده و قشر مخ در ناحیه بصری و بینایی بعد از تولد نوزاد هم رشد می کند. بنابراین پاسخ به محرک های گوناگون از طریق چشم ها نشان می دهد که قشر مخ در حال تکامل و رشد است. به عقیده پزشکان چنانچه نوزادی با دید غیرعادی به دنیا بیاید و نتواند نسبت به محرک های محیطی از طریق چشمان خود به خوبی پاسخ دهد، باید از نظر مغزی مورد بررسی کامل قرار بگیرد.

 

● مغز کودکان

 

مغز انسان در سنین کودکی مانند یک موتور بسیار فعال، آماده یادگیری است. یک کودک ابتدا می آموزد که چهار دست و پا حرکت کند، سپس راه برود و سرانجام دویدن را می آموزد. در همین سنین مغز انسان به او دستور می دهد که فکر کند، از عقل و شعور خود بهره ببرد، به اطراف توجه کند، به خاطر بسپارد و بیاموزد.

 

اما به عقیده روان شناسان مغز یک کودک در یادگیری زبان به طور شگفت انگیزی عمل می کند. در سنین بزرگسالی مرکز تکلم و یادگیری زبان در نیمه چپ مغز است، اما مغز کودکان کمتر تخصصی است و در واقع هنوز قسمت های مختلف آن به فاکتورهای متفاوت مربوط نمی شود و تمامی قسمت های مغز یک کودک یک ساله برای یادگیری زبان و تکلم فرمان می دهد نه فقط سمت چپ مغز، اما کم کم و با بالا رفتن سن یادگیری زبان به سمت چپ مغز منحصر می شود. حال چنانچه به هر دلیلی مغز انسان در دوران کودکی تحت تاثیر یک بیماری خاص قرار بگیرد، تاثیرات مخربی بر رشد مغز و نحوه عملکرد آن می گذارد. مانند آنچه که در بیماری صرع روی می دهد.

 

 

● مغز نوجوانان و جوانان

 

هنگامی که مغز یک انسان بالغ در سنین نوجوانی مورد بررسی قرار می گیرد، راز و رمز، پیچیدگی، افکار بکر و دست نخورده، هیجانات و در کنار همه اینها یاس و ناامیدی نیز یافت می شود. در این سنین هورمون های مختلفی در مغز انسان ترشح می شود که بر کل سیستم بدن انسان تاثیر گذارند.

 

در این سن قشر پیشین مخ که مرکز استدلال و کنترل میل و هوس است، همچنان در حال پیشرفت و تکامل است. به همین دلیل سن نوجوانی، سن غلیان احساسات و عواطف و استدلال های بی منطق و نادرست است. نکته جالبی که توجه پژوهشگران و دانشمندان را به خود جلب کرده است، مساله خواب در سنین نوجوانی است که اکثر نوجوانان با آن مشکل دارند. مثلاً این که شب ها نمی توانند خوب بخوابند و صبح ها به سختی از خواب بیدار می شوند. این مساله قطعاً با مغز و نحوه عملکرد آن در این سن و یا تاثیر هورمون های مختلف بر آن در ارتباط است و دانشمندان در پی یافتن جوابی برای این سؤالات هستند. یکی از مهم ترین اختلالات مغزی و روانی که معمولاً افراد بالای ۱۲ سال را تهدید می کند، اسکیزوفرنی است که به جنون جوانی نیز شهرت دارد.

 

● مغز بزرگسالان

 

مغز بزرگسالان یک نمونه کامل از نیروی عقلانی و فهم و هوش انسانی است. علاوه بر تفکر و تعقل احساسات نیز به طور عمده توسط مغز کنترل می شوند. میان احساسات و تعقل یک واکنش و تبادل حیاتی و مهم وجود دارد.

همه ما می دانیم عملکرد نادرست مغز می تواند باعث بروز درد در نواحی مختلف بدن، گریه، افسردگی، استرس، ضعف و ناتوانی احساسی شود. ضمناً مغز به روی کنش ها و واکنش های احساسی و عاطفی نیز تاثیر مثبت دارد. مانند خنده، هیجان، شادی و عشق.

 

دانشمندان توانسته اند بخشی از مغز را که باعث خنده می شود، به دقت مشخص کنند. بسیاری گمان می کردند که احساسات و عواطف ناملموس و غیرقابل درک هستند، اما امروزه با بررسی مغز افراد بزرگسال ثابت شده است که مرکز احساست و عواطف مختلف در مغز کاملاً مشخص است و این کیفیت ها غیرقابل لمس نامحسوس نیستند. سیستم مغز به گونه ای عمل می کند که ما حواس پنجگانه لامسه، بویایی، شنوایی، چشایی و بینایی را به طور کامل حس کرده و درک می کنیم. اما هیچ فکر کرده اید که زندگی ما انسان ها بدون احساسات و عواطف، بی معنی و پوچ خواهد بود؛ عملکرد مغز در این میان بسیار مهم و حیاتی است.

 

 

● مغز افراد سالخورده و پیر

 

مغز انسان تا آخرین سال های عمر و در سنین پیری می تواند به خوبی کار کند و عملکرد مطلوبی داشته باشد. دانشمندان دریافته اند که مغز انسان حتی در سنین هفتاد تا هشتاد سالگی هم می تواند به ساختن نورون های جدید ادامه دهد. برخلاف برخی تصوراتی که در گذشته وجود داشت. مبنی بر این که با افزایش سن و پیر شدن انسان تعداد زیادی از سلول های مغز تحلیل می روند. این در حالی است که اخیراً ثابت شده است که با افزایش سن مغز انسان همچنان فعال است و حتی دانایی و تعقل و قدرت اندیشیدن نیز بیشتر ازگذشته می شود. با این حال بیماری های مغزی وجود دارند که با بالا رفتن سن و پیر شدن بیشتر خود را نشان می دهند مانند آلزایمر و زوال عقل، اما دانشمندان امیدوارند که با انجام مطالعات بیشتر بر روی این سیستم پیچیده و خارق العاده راه حل هایی برای پیشگیری از ابتلا به این قبیل بمیاری های مغزی بیابند.

 

 

عملکردهای نیمکره چپ عملکردهای نیمکره راست مغز
عملکردهای منطقی عملکردهای حسی
سازگاریهای جزئی “تصویر کلی و دراز مدت”جهت دار
کنترل حقایق قوانین قوه تخیل
کلمات و زبان علائم و تصویر
گذشته و حال حال و آینده
ریاضی و علم فلسفه و مذهب
قابلیت درک کردن توانایی درک کردن معنای چیزی
دانستن(حقایق) اعتقادات (شم، شهود)
تصدیق کردن سپاسگذار بودن
فهم الگو و نظم استنباط فضایی
دانستن نام اشیا دانستن کاربرد اشیا
کارکرد بر اساس واقعیت عملکرد بر اساس تخیل
تدابیر طرحها بررسی امکان ها
عملکردهای تجربی عملکرد عجولانه (بدون پیش اندیشی)
محتاط (حواس جمع) مخاطره کردن

 

 

 

نیمکره چپ مغز به عنوان نیمکره تحلیلی شرح داده می شود زیرا به صورت خطی عمل کرده و الگوی مرتبی از یک نقطه به نقطه دیگر داشته و به طور مرحله به مرحله حرکت می کند. این موضوع در پردازش اطلاعات کلامی (زبان) بسیار موثر است.
نیمکره راست مغز بخش خلاق مغز است؛ جایی که جستجو می کند، الگوها را می سازد و رابطه بین قسمتهای جداگانه را تشخیص می دهد. این نیمکره به صورت خطی حرکت نمی کند اما به طور همزمان پردازش می کند. این قسمت مغز در پردازشهای دیداری و فضایی بسیار موثر است.
نیمکره های راست و چپ مغز در طول مراحل رشد یک کودک نقش مهمی ایفا می کنند. برخی اوقات عملکردهای دو نیمکره همانطور که در تصویر نشان داده شده است در قسمتی که پلی بین نیمکره راست و چپ است همدیگر را همپوشانی و کامل می کنند و اطلاعات از روی این پل عبور کرده و از یک نیمکره به نیمکره دیگرمنتقل می شوند. پروفسور شیچیدا معتقد است که هر دو نیمکره دارای اهمیت یکسانی است.

شاید والدین به منظور رشد رضایتبخش یک کودک نیازمند دانستن مراحل رشد مغز باشند:

۱- مغز انسان بلافاصله پس از تولد رشد خواهد کرد.

۲- بین سنین ۵ تا ۶ سالگی حدود ۷۰% مغز رشد می کند.

۳- زمانی که انسان به سن نوجوانی(۱۰ تا ۱۱ سالگی) می رسد تقریبا ۹۰% مغز او رشد کرده است.

۴- مغز انسان درست قبل از رسیدن به بزرگسالی(۲۰ سالگی) به رشد کامل رسیده است.

برخلاف تصور غلط رایج، کودک باید در محیطی آرام و شاد بیاموزد نه به سبک یادگیری “نظامی” که در آن کارهای کلاسی سخت و کسل کننده است.

ضمنا منظم بودن مهم است اما موثرترین راه برای به ظهور رساندن استعداد مادرزادی یک کودک نیست.

مهم است که در طول دوره پیش دبستانی و کل دوران دبیرستان پایه محکمی برای کودک ایجاد کنیم.

راهنمایی کودکان در یک مسیر درست در مراحل اولیه مهم است زیرا تصحیح آنها در مراحل بعد دشوارتر و نیازمند تلاش بیشتری خواهد بود.

افرادی که نیمکره چپ در آنها نیمکره غالب است

هدایت شدن با نیمکره چپ: نظریه ها حاکی از این مطلب هستند که افرادی که نیمکره چپ شان نیمکره غالب است به طرز منطقی و مرتب واکنش نشان می دهند و این گروه در ریاضی و علوم قوی هستند و می توانند به سوالها به سرعت پاسخ دهند.

افرادی که نیمکره راست در آنها نیمکره غالب است

برعکس، افرادی که نیمکره راست در آنها نیمکره غالب است افرادیخیال پرداز هستند که توسط قدرت درون یابی و خلاقیت هدایت می شوند. این افراد به طور عمیق فکر می کنند و ممکن است از هوش بالایی برخوردار باشند. آنها دانش آموزان خوبی در هنر و علوم اجتماعی هستند. در مقایسه با افراد با نیمکره چپ غالب که افرادی محتاط اند، خودجوش تر هستند. آنها همچنین افرادی خیال پرداز هستند که ترجیح می دهند در زمان تصمیم گیری دنبال احساسات درونی خود بروند.

افرادی که در آنها هر دو نیمکره به طور یکسان کار می کنند

با دانستن ویژگیهای هر دو نیمکره، شخصی ممکن است یک چنین سوالی را مطرح کند” شخصی می تواند دارای کیفیتهایی از هر دو نیمکره باشد و این نیمکره ها به طور رضایتبخشی عمل کنند؟” پاسخ “بله” است.

“دانشمندان یک منطقه ی میانی مهم در مغز انسان شناسایی کرده اند که سکوی ارتباط دو نیمکره است. با این وجود این منطقه در بیشتر افراد در حالت استراحت و فعالیت کم است …”

این منطقه میانی یک رابط حیاتی است و مانند “پلی” عمل می کند که نیمکره های راست و چپ را بهم مرتبط می کند. زمانیکه این منطقه از حالت استراحت و فعالیت کم به حالت فعال در می آید اطلاعات به طور موثری بین دو نیمکره مبادله می شوند. “من معتقدم که برای بزرگ کردن بچه هایی که در قرن ۲۱ بتوانند اوج بگیرند لازم است تا به این حقیقت پی ببریم که توانایی های ناشناخته و غیر قابل توضیحی وجود دارند. ضروری است که روشهای جدید آموزشی را اجرا کنیم تا این توانایی های خاص رشد کنند.
ویژگی های نیمکره های مغز

 

مغز انسان شامل نرونهایی است که تعداد آنها به دهها میلیون می رسد. این نرونها در نواحی مجرای مغز که هر یک کار کردی تخصصی یافته دارند، انباشته شده اند. مغز از قسمت های متعددی ساخته شده و هشیاری از ارتباطات بین قسمت های مختلف مغز حاصل می شود. مخ بزرگترین بخش مغز است و حدود ۸/۷ وزن مغز را به خود اختصاص داده است.
مخ شامل دو نیمکره است که از نظر شکل شبیه به هم هستند تا مدتها به نظر می رسید که این دو نیمکره از جهت ساماندهی و کارکرد یکسانند ولی با مطالعاتی که دانشمندان انجام داده اند. به این نتیجه رسیده اند که هرنیمکره ویژگی خاص خود را دارد.

  • ویژگی های نیمکره راست مغز

* سمت چپ بدن را کنترل می کند.
* مرکز درک تصاویر و مقررات است.
* قدرت تشخیص چهره ها را دارد.
* قدرت حل معما را دارد.
* درک رنگ و لحن صدا در این قسمت است.
* تخیل و خواب در این ناحیه است.
* قدرت خلاقیت و کشف کردن دارد.
* ورزش و حرکات موزون بدن در این ناحیه است.
* استعداد موسیقی در این قسمت است.
* حس لامسه و درک اشیا سه بعدی در این قسمت است.
* جهت یابی توسط این قسمت مغز صورت می گیرد.
* با هنرهای نقاشی و طراحی سر و کار دارد.
* مرکز احساسات و عشق و دوست داشتن است.
* ادراکات آن کل نگر است.
* قدرت نظم و طبقه بندی ندارد.
* قدرت درک ریاضیات و فلسفه را ندارد.
* مهارت مدیریت را بلد نیست.
* خلاقیت و ذوق هنری دارد.نقاشان، طراحان، نویسندگان و هنرمندان بزرگ از این قسمت مغز بیشترین استفاده را می برند.
* ویژگی های زنانه در این قسمت است.

  • موانع پرورش نیمکره راست

افکاری که مانع رشد و تکامل نیمکره راست مغز می شوند عبارتند از:
* من باید همیشه جدی باشم.
* حق اشتباه کردن ندارم.
* اگر از نتیجه کاری مطمئن نیستم نباید انجام دهم.
* کاری که انجام می دهم باید خوشایند دیگران باشد.
* من باید عاقلانه عمل کنم و گرنه….
* همیشه دنباله رو آدم های موفق باشم و شیوه عمل آنها را تقلید کنم.
* بر این باور باشم که آدم موفق کسی است که همیشه ساده ترین و کوتاه ترین راه را برود چون راحت تر یا سریعتر به موفقیت می رسد.

  • راه های تقویت نیمکره راست

* به مسائل به صورت کلی نگاه کنید نه جزئی.
* به خود مجال فکرهای تخیلی و خیال بافی بدهید.
* از گردش در طبیعت لذت ببرید و به اصوات و رایحه ها توجه کنید.
* رمان بخوانید و داستان را به شکل تصویردر ذهن مرور کنید.
* بازی های فکری داشته باشید.
* یادگیری را همیشه با کشیدن شکل و طرح انجام بدهید.
* نقاشی و طراحی را بیاموزید.
* بیشترنگاه و مشاهده کنید تا اینکه گوش فرا بدهید.
* تصویر آرزوهای خود را در آینده بکشید.
* بدنبال ارتباطات بین افراد و اشیا و موضوعات باشید.
* بچه گانه فکر کنید وحس زیبای شناسی خود را تقویت کنید. ( تقویت کودک درون)
* در تحقیقات و کارها قدرت ریسک داشته باشید.
* دیگران را دوست بدارید، احترام بگذارید و تشکر کنید.

  • ویژگی های نیمکره چپ مغز

* قسمت راست بدن را کنترل میکند.
* ریاضیات و فلسفه را دوست دارد.
* نظم و طبقه بندی کردن را دوست دارد.
* همیشه منطقی و تحلیل گر با کارها برخورد می کند.
* با تنوع در زندگی مخالف است و زندگی منظم و از قبل تعیین شده را می پسندد.
* از انتقاد دیگران می هراسد.
* با جزئیات سرو کار دارد.
* پردازش اطلاعات و طبقه بندی را برعهده دارد.
* عجول است و حوصله ندارد.
* همه چیز را فقط با حرف زدن صرف توضیح می دهد. قدرت توضیح دادن مطالب را با مثال و شکل کشیدن ندارد.
* قدرت تخیل ندارد.
* استعداد موسیقی و نقاشی را ندارد.
* قدرت خلاقیت و کشف را ندارد.
* مرکز به خاطر سپردن کلمات و اعداد است.
* ویژگی های مردانه در این قسمت است.
* نزد زبان شناسان، ریاضی دانان و فلاسفه این بخش مغز فعالتر و بر نیمکره دیگر غالب است.

  • موانع پرورش نیمکره چپ

داشتن عقاید و باورهای زیر مانع از پرورش نیمکره چپ می شوند:
* نظم داشتن در زندگی به معنای محدودیت است
* ریاضیات یا اینگونه دروس خسته کننده هستند و من به هر زحمتی شده نباید با آنها روبرو شوم.
* توجه به جزئیات، تلف کردن وقت است.
* نوشتن مطالب زمان مطالعه وقت گیر است و مرا خسته می کند.

  • راه های تقویت نیمکره چپ

* جدول حل کنید.
* کارهای هر روز را با جزئیات مشخص یادداشت کنید و برنامه ریزی داشته باشید.
* سعی کنید زمان گوش دادن، مطالب را به حافظه بسپارید.
* افکار منطقی را تقویت کنید.
* زمان مطالعه و درس خواندن خلاصه برداری کنید.
* برای انجام کارها آنها را به مراحل کوچکتر تقسیم کنید و مرحله به مرحله کارها را انجام دهید.
* بازی شطرنج و پازل را تمرین کنید.
* مطالعات ریاضیات و فلسفه را جزو برنامه های خود قرار دهید.
* مهارتهای مدیریتی را بیاموزید.
* در طبیعت برای لذت بردن بیشتر از حس شنوایی استفاده کنید.
* سخنوری وکنفرانس دادن را تمرین کنید.

 

 

 

 

 

نقش نیمکره های مغز در خلاقیت 

در رابطه با چگونگی شکل گیری خلاقیت، رویکردهای مختلفی وجود دارد. دیدگاه عصب شناسی یکی از جدیدترین مکاتبی است که در آن نقش و اهمیت دو نیمکره چپ و راست مغز در ایجاد خلاقیت مورد توجه قرار گرفته است. نیمکره چپ با اطلاعات کلامی و زبان سر و کار دارد و تفکر انتقادی را تنظیم می کند و مسئول رمزهای نوشتن و خواندن به شیوه تحلیلی است. نیمکره راست با اطلاعات تصویری و شنوایی سر و کار دارد و مسائل و عقاید قدیمی را به شیوه جدید دوباره تنظیم می کند. هرچند بعضی تحقیقات بیانگر اهمیت نقش نیمکره راست مغز در خلاقیت است، اما تحقیقات دیگری بر ادغام وظایف دو نیمکره در خلاقیت تأکیددارند. ویلیامز و استکمیر با ارائه یک مدل عصب شناسی نقش نیمکره های راست و چپ مغز را در ایجاد خلاقیت بررسی نموده اند. در این مقاله به بررسی دیدگاه عصب شناسی و ارزیابی و الگوی ویلیامز – استکمیر می پردازیم.

در عصر انفجار اطلاعات و توسعه سریع فناوری، پرداختن به فرایند خلاقیت و ارائه راهکارهای عملی برای رشد و آموزش آن امری ضروری و اجتناب ناپذیر برای ادامه حیات یک جامعه است. هرچند خلاقیت بالقوه در انسان به ودیعه نهاده شده است، اما ظهور آن مستلزم پرورش و به کارگیری آن است. تورنس ( ۱۹۸۲ ) معتقد است انسان برای بقاء نیازمند است که قدرت خلاقیت کودکان را پرورش داده و مورد استفاده قرار دهد. خلاقیت بشر مهمترین اسلحه اوست که با آن می تواند فشارهای زندگی روزانه را کاهش داده و یا از بین ببرد.

درباره خلاقیت و شیوه های پرورش آن دیدگاههای مختلفی وجود دارد و مکاتب مختلف از زوایای خاصی به آن نگریسته اند. یکی از این مکاتب رویکرد عصب شناسی است که یکی از جدیدترین دیدگاهها را درباره خلاقیت بیان می کند. در این مکتب رابطه خلاقیت با ساختار مغز و امواج مغزی مورد بررسی قرار می گیرد.

مخ بزرگ ترین و پیچیده ترین قسمت مغز آدمی است که فعالیت های مختلف شناختی مانند تفکر و یادگیری مربوط به آن است. مخ دارای دو نیمکره راست و چپ می باشد که به وسیله جسمی پینه ای به یکدیگر متصل می گردند. پژوهشهای زیادی راجع به نقش نیمکره های مغز در ایجاد فعالیتهای شناختی انجام گرفته است ( اسپرینگر ۱۹۸۹، کارلسون ۱۹۹۷ ).

تحقیقاتی که وظیفه نیمکره های چپ و راست مغز را جستجو می کنند، دو فرایند متفاوت را مشخص کرده اند. نیمکره چپ با اطلاعات کلامی و زبان سر و کار دارد و تفکر انتقادی را تنظیم می کند و مسئول نوشتن، خواندن، زبان و ریاضی به شیوه تحلیلی، منطقی و متوالی است. نیمکره راست با اطلاعات تصویری و شنوایی سرو کار دارد، مسائل و عقاید قدیمی را به شیوه جدید دوباره تنظیم می کند. در حالیکه نیمکره راست خاصیت ترکیبی داشته و عناصر مختلف یک رویداد را در کنار هم گذاشته و به ادراک کل نایل می آید و این عمل از طریق بصیرت و شهود انجام می پذیرد.

برای شکل گیری خلاقیت به هر دو جنبه فعالیتهای شناختی نیاز است. هرچند بعضی از محققان معتقدند که در تفکر خلاق نیمکره راست مغز نقش اصلی بر عهده دارد و ادغام وظایف دو نیمکره لزومی ندارد و حتی می تواند اثر منفی داشته باشد ، زیرا تفکر خلاق و تفکر منطقی نمی توانند به طور به طور همزمان در بالاترین سطح ممکن عمل کنند، اما اگر خلاقیت را محصول تفکرات واگرا و هم گرا بدانیم باید به نقش هر دو نیمکره اذعان داشته باشیم. بعضی از محققان اعتقاد دارند که نمی توان با صراحت توانایی های یادگیری و یا بینش و استدلال را به نیمکره چپ و یا راست نسبت داد. کارل پریبرام ( Karl Pribram ) عصب شناس معتقد است اگر روزی بتوانیم با کالبد شناسی ساده مغز به تقسیم بندی آن از لحاظ ارتباط بخش هایش با خلاقیت پی ببریم، متوجه خواهیم شد که بخشهای پیشین و پسین مغز هستند که در خلاقیت نقش دارند نه بخش های راست و چپ آن.

اما در پژوهشهای زیادی نقش متفاوت نیمکره های راست و چپ راتأیید کرده اند، مثلاً برخی از تحققیات نشان داده اند که نیمکره چپ در استدلال و و منطق و نیمکره راست در مسائلی از قبیل ادراک فضایی و بازشناسی نقش ایفاء می کنند. اما در مسائل زیادی تعامل دو نیمکره با یکدیگر مؤثر واقع می گردد ( اسپری[۱] ).

ویلیامز و استکمیر ( ۱۹۸۴ ) برنامه خود را بر پایه اطلاعات حاصل از تحقیقات روی مغز انسان طراحی نموده اند و این فرضیه را که تفکر خلاق در نتیجه هماهنگی بین دو نیمکره چپ و راست مغز به وجود می آید ( گراسمن۱۹۸۲ ، ونبرگ ۱۹۸۲ ) اساس کار خویش قرار داده اند ( نقل از ویلیامز و استکمیر۱۹۸۵ )

ویلیامز و استکمیر ( ۱۹۸۴ ) معتقدند دو نیمکره نوعاً هماهنگ عمل می کنند. به طور مثال در درک ارتباطات، نیمکره چپ اطلاعات کلامی را شکل می دهد و نیمکره راست تأثیر مطالب را بیان می کند. دو نیمکره با هم ما را قادر می سازند تا واقعیتهای محیط را درک کرده و بر اساس آنها عمل کنیم.

فرایند خلاقیت و کارکرد دو نیمکره مغز

عده ای محققان معتقدند که فرایند خلاقیت مراحل مختلفی را در بر می گیرد. یکی از معروف ترین این نظریه ها درباره شکل گیری خلاقیت توسط والاس ( ۱۹۲۸ ) مطرح شده که هنوز هم مورد توجه محققین و نظریه پردازان خلاقیت است ( سولسو، ۱۹۹۸ )

بر طبق این نظریه فرایند خلاقیت طی چهار مرحله شکل می گیرد :

۱ – آماده سازی : در این مرحله اطلاعات لازم جمع آوری می گردد. آمادگی شامل یک آمادگی کلی و یک آمادگی خاص است. آمادگی کلی مربوط به آشنایی فرد با زمینه ها و مقدمات رشته ای است که خلاقیت می خواهد در آن انجام بگیرد. به طور مثال فرد برای ارائه یک نظریه تازه یا یک اثر هنری لازم است بر مقدمات آن کار مسلط باشد، آمادگی خاص از طریق بررسی، جستجو و جمع آوری مدارک درباره موضوع مورد نظر است.

نهفتگی : در این مرحله نوعی توقف در کار دیده می شود و ظاهراً پیشرفت آشکاری وجود ندارد اما در واقع این مرحله زمانی جهت ژرف اندیشی است تا مطالبی که در مرحله آمادگی به دست آمده، ترکیب شوند. روانشناسان معتقدند که اگرچه به ظاهر توقف وجود دارد ولی ذهن ناخودآگاه شروع به فعالیت می کند و مسأله را دنبال می نماید.

۳ – اشراق : در این مرحله تفکر شکل گرفته و حل مسأله روشن می شود. اغلب متفکران ظهور این مرحله را ناگهانی می دانند.

۴ – اثبات : در این مرحله فرد خلاق آنچه را به دست آورده است اعم از اختراع و اکتشاف و یا نظریه تازه اش را مورد ارزیابی مجدد قرار می دهد و آن را از لحاظ منطقی آزمایش می نماید تا بتواند اثر آزمایشی خود را تکمیل نماید ( حسینی، ۱۳۷۸ ).

گوان ( ۱۹۷۹ ) معتقد است که نیمکره راست مغز در مرحله نهفتگی عمل می کند یعنی موقعی که افراد با مسأله ای مواجه می شوند ابتدا نیمکره چپ خود را برای حل آن به کار می گیرد. اگر ثابت شود که این الگوها برای حل مسأله کافی نیستند نیاز به تجدید ساختار در الگوهای موجود و لزوم خلاقیت احساس     می شود. در نخستین مراحل شکل گیری خلاقیت فرد برای تجزیه و تحلیل اطلاعاتی که کسب کرده است به مهارتهای تحلیلی نیمکره چپ نیازمند است ولی زمانی که تجزیه رویداد به عناصر تشکیل دهنده آن تکمیل گردید، نیمکره راست مغز که مجهز به ابزار کل نگر است، دوباره اطلاعات مجزا و منفرد را ترکیب کرده و در یک هیأت یا گشتالت جدید سازمان می دهد. بدین ترتیب گشتالت به دست آمده اغلب به شکل تصویری از مغز راست به مغز چپ منتقل می شود. مغز چپ کارایی ساختار جدید برای حل مسأله را زیاد کرده و شق مناسب را انتخاب می کند. بنابراین، در پردازش خلاقیت به دو نکته اساسی باید توجه کرد:

۱ – هر دو نیمکره مغز نقش اساسی در فرایند خلاقیت ایفا می کنند ( لیفر۱۹۸۱، مک کالام، ۱۹۷۹ ).

۲ – در این فرایند نیمکره راست مغز به طور مستقیم در خلق گشتالت ساختار جدید دخیل است ( تورنس و موارد، ۱۹۷۹ ) ( نقل از ویلیامز و استکمیر، ۱۹۸۵ ).

مراحل شکل گیری خلاقیت بر طبق برنامه ویلیامز و استکمیر برای آموزش خلاقیت لازم است نقش نیمکره چپ و راست را در خلاقیت بشناسیم. مشکل اصلی در تحقق این هدف این است که بیشتر مردرم نمی دانند از نیمکره راست مغز خود به خوبی بهره برداری کنند.

برنامه خلاقیت بر پایه شناختی ویلیامز – استکمیر می تواند در این زمینه راهنمای خوبی باشد، بدین معنی که راههای استفاده صحیح از نیمکره های مغز را نشان دهد.

 

مرحله ۱ – انتخاب اصطلاح کلیدی – نیمکره چپ

در این مرحله مهمترین اسامی و فعلهایی که بیان کننده مسأله منتخب باشد برگزیده می شود. بر طبق نظر ویلیامز و استکمیر ( ۱۹۸۵ ) کلمات کلیدی یک گشتالت کلامی ارائه می کنند، این گشتالت یک مفهوم کلی است که از کلمه منتج می شود و از طریق آن کلمه مفاهیم زیادی طرح می گردد.

تجزیه ایده ها به کلمات کلیدی برای درک هرچه بیشتر مطلب ضروری است. ویلیامز و استکمیر معتقدند که فرایند خلاقیت شامل تجزیه این گشتالت ها به عناصر اصلی است که با ترکیب مجدد عناصر به بینش خلاق و جدید می رسیم.

مرحله ۲ – ارائه تصویر از مفاهیم – نیمکره راست

در این مرحله از افراد خواسته می شود شناختی را که از مفهوم کلی به دست آمده به صورت تصویر، ترسیم نمایند. بنابراین، حل کنندگان مسأله تصویر هر کلمه کلیدی را ترسیم می کنند، این مرحله جزء کارکرد مغز راست است.

مرحله ۳ – تجزیه – نیمکره چپ و راست

هرکدام از اصطلاحات منتخب از یک سری سؤالات برای کشف جنبه های چندگانه کلمات کلیدی طراحی شده است. ویلیامز و استکمیر چند سری سؤال که هرکدام برای انواع مختلف مسأله کاربرد دارد ارائه داده اند. نمونه ای از سؤالها عبارتند از :

همه چیزهایی که می بینید چیست … ؟

همه چیزهایی که می شنوید چیست … ؟

همه چیزهایی که می بویید چیست … ؟

دلایل آنچه انجام می دهید چیست … ؟

همه مراحل یا قسمتهای آن چیست … ؟

همه چیزهایی که احساس می کنید … ؟

چگونه آیا … کمک می کند؟

چه چیزهایی با … ارتباط دارند؟

مرحله ۴ – بازسازی و سازماندهی ابزار – نیمکره راست

در این مرحله افراد، عناصری که در مرحله قبل ایجاد شده است را به یک سری ابزارهای سازماندهی مربوط می سازند تا ساختارها و مفاهیم جدیدی ایجاد کنند. در این مرحله بازسازی شکل می گیرد. سازماندهی ابزار شامل دستورالعمل ها برای گروه بندی عناصر به شکل زنجیر ( گروه بندی موارد بر حسب نتایج کلی )، چرخ ( گروه بندی موارد بر حسب اصول سلسله مراتب ) و شباهت ها ( گروه بندی موارد بر حسب متعلقات رایج ) انجام می گردد.

مرحله ۵ – ارائه ایده های جدید – نیمکره راست و در آخر نیمکره چپ

مرحله نهایی در برنامه یافتن یک یا چند راه حل ابتکاری برای مسأله بااستفاده از نتایج مرحله قبلی است و در بخش نهایی این مرحله نیمکره چپ جوابهای پیشنهادی را ارزیابی و یک یا چند جواب از بهترین موارد را انتخاب می کند.

در این سیستم هم امکان ایجاد تعداد زیادی پاسخ فراهم می شود و هم افراد برای پاسخ های خلاق خود تشویق می شوند. بنابراین، در این سیستم خلاقیت هم از لحاظ کمی و هم از لحاظ کیفی مورد توجه قرار می گیرد.

ویلیامز و استوال ( ۱۹۸۵ ) الگوی خویش را با برنامه یورش فکری مقایسه کرده اند. در این مطالعه دو گروه آزمودنی انتخاب شدند. گروه آزمایشی از برنامه w-s و گروه کنترل از برنامه یورش فکری استفاده کردند. در آزمایش، از آزمودنی ها خواسته شد که تمام شباهتهای موجود بین دو مکان را بیان کنند. نتیجه این تحقیق نشان داد که برنامه w-s از لحاظ تعداد پاسخ های تولید شده هیچ گونه برتری بر روش یورش فکری نداشت. اما پاسخ های خلاق در برنامه w-s در سطح بالاتری قرار داشت.

علت موفقیت این روش را می توان به بهره گیری از راه های مؤثر در رشد خلاقیت نسبت داد. به طور مثال تصاویر دلپذیر و هیجان انگیز مدتهاست که توسط نظریه پردازان به عنوان اساس یا انگیزه خلاقیت قلمداد شده است. چنین مطرح شده است که هر دستاورد مهم علمی، اجتماعی و هنری متعاقب تصاویری مرتبط با موضوع توسط نویسندگان، هنرمندان و متفکران به وجود آمده است. به طور مسلم توانایی تجسم اشیاء، مفاهیم، سیستم ها و سازمانها در موفقیت در هر نوع کار خلاق تعیین کننده است.

همچنین روشهای مؤثر ترکیبی که در مرحله بازسازی و سازماندهی به کار می رود نیز، روش مناسبی برای برانگیختن قوای خلاق است.

با توجه به آنچه گفته شد، مشخص گردید برای پرورش تفکر خلاق، تفکر مربوط به هر دو نیمکره مغز باید رشد یافته و هماهنگ شود. فرد خلاق کسی است که وظایف هر دو نیمکره را به طور مکمل ادغام کرده و به کار ببرد. اما با توجه به آنچه اغلب آموزشها مبتنی بر رشد نیمکره چپ مغز است، لازم است استراتژی های آموزشی که نظر به رشد و توسعه کنش های مربوط به نیمکره راست مغز دارد، بیش از پیش تحقق یابد تا کنش های هر دو نیمکره به طور متوازن پرورش یابد.

بنابراین، اگر معلم بر یادگیری که به وسیله توصیف های شفاهی پردازش های خطی، متوالی و منطقی اطلاعات تأکید می کند، فرصتی برای نیمکره راست ایجاد نمی گردد، در حالیکه روشهایی که با اطلاعات تصویری، شنوایی، شهودی و عاطفی سر و کار دارد می توانند زمینه تقویت نیمکره راست را فراهم آورند.

 

 

 

 

تفاوت مغز مردان و زنان
سالیان سال تصور می‌شد که تفاوت مغزی زنان و مردان در اثر هورمون‌های جنسی تستوسترون (مردانه) و استروژن (زنانه) است. ولی اکنون دریافته‌اند که بین چهار لوب مغز زنان و مردان از نظر عملکرد، تولید مواد شیمیایی و اندازه، تفاوت هایی وجود دارد.
مغز انسان
وظایف نیمکره راست و چپ مغز
نیمکره راست مسئول تفکرات خیالی و تصورات و هنر است که در خلق ، استنباء احساس و شوخ طبعی نقش دارد.
نیمکره چپ مغز مسئول فعالیت‌های منطقی و ظریف و موشکافانه است. خواندن، نوشتن، تجزیه و تحلیل و دانش و مهارت و مدیریت علوم برعهده این بخش از مغز می‌باشد.
ارتباط قوی بین این دو نیمکره دارای مزیت است. برای مثال نیمکره چپ مغز با پردازش‌های نیمکره راست ، بیان بهتری از احساس را ارائه خواهد داد.
ایستموس (isthmus) یا تنگراه، باریکه‌ای از بافت است که نیمکره چپ مغز را به نیمکره راست وصل می‌کند.

مزیت‌های مغز زنان بر مردان
ارتباط عاطفی: ایستموس، در زنان ضخیم‌تر از مردان است و همین ارتباط قوی‌تر بین دو نیمکره مغز می‌تواند دلیل موفقیت زنان در برقراری ارتباط عاطفی از طریق زبان باشد.

مهارت گفتاری: کورتکس (قشر مخ) زنان ۱۵ تا ۲۰ بزرگ‌تر از قشر مخ مردان است. این بخش از مغز، مسئول عملکردهای اولیه‌ای مثل سخنرانی، حرکت و استنباط و احساس است. به طور کلی، زنان دارای دانسیته عصبی بیشتری در ناحیه قدامی مغز می‌باشند که این دربرگیرنده اعمالی چون برنامه‌ریزی، قضاوت و زبان می‌شود.

احساس درد: زنان نسبت به درد واکنش‌های عمیق‌تر و شدیدتری از خود بروز می‌دهند. بنابراین درد بیشتری در مقایسه با مردان احساس می‌کنند.

حافظه: زنان به طور متوسط ۷/۵ امتیاز در حافظه بالاتر هستند. زنان دارای دید محیطی بهتری می‌باشند که بـه آن‌ها کمک می‌کند اتفاقات پیرامون مـنـزل خـود را زیـر نـظـر گـرفـتـه و خـطـر در حـال نـزدیـک شدن به خانه را شنـاسایی کنند. مـغـز زنـان قـادر اسـت دامـنـه اطـلاعات وسیع‌تری را رمزگشایی کند. زنان با ارزش‌ترین اطلاعات را برگزیده و آن را به نسل بـعد انتقال می‌دهند.

تکمیل وظایف: زنان دارای گوش تیزتری می‌باشند و هنـگام صحبت کردن از واژه‌های بیشتری استفاده می‌کنند و در تکمـیل و اتـمام وظـایف به طور مستقل، بهتر از مردان می‌باشند.

مرور اطلاعات: زنـان تمایل دارند تا اطلاعات را بارها و بارها در مغزشان مرور کنند.

عدم تقسیم کار بین دو نیمکره: هر دو نیمکره راست و چپ مغز زن‌ها با هم روی مشکلات کار می کنند و تقسیم کار بین آن‌ها صورت نگرفته است.

کپی برداری مسئولیت‌ها: اگر یکی از نیمکره‌های مغز زنی آسیب ببیند، نیمکره دیگر قادر به کپی کردن تمامی قابلیت‌های نیمکره تخریب شده است و می‌تواند مسئولیت تمامی کارهای زندگی او را به عهده بگیرد.

تمرکز: زنان موضعی می‌اندیشند و بر روی جزئیات و نکات ظریف تمرکز می‌کنند.

پیروی از دیگران: زنـان تـمـایل دارند از عقاید پیشنهادی دیگران پیروی کنند. ارزیابی آنان از خودشان در سطح پایین‌تری از مردان می‌باشد.

رضایتمندی در زندگی: زنان برای خانواده و فرزندان ارزش قائل می‌باشند.

تحمل درد: زنان درد و کار یکنواخت را بهتر از مردان تحمل می‌کنند.
زنان بـیشتر بـه سـلامتـی خود اهمیت می‌دهند. لذا مردان دو برابر زنان بیمار می‌شوند
خواهان شنونده: وقتی زنان مشکلاتشان را بـا مـردان در میان می‌گذارند، دنبال راه حل نمی‌گردند، بلکه آن‌ها نیاز دارند تا فردی به حرف‌هایشان گوش دهد.

مزیت‌های مغز مردان بر زنان
اندازه مغز: مغز مردان از نظر فیزیکی بزرگ‌تر است، زیرا اندازه مغز با اندازه بدن مرتبط است. میزان سلول‌های مغز مردان ۴ درصد بیشتر از زن‌هاست و مغز آنان ۱۰۰ گرم سنگین‌تر است.

علوم و دانش: بخش سفید مغز مسئول ارتباطات درونی مغز است. این بخش ، همه آنچه را که مغز فرا گرفته است، سازماندهی می‌کند. هر چه ارتباطات بخش سفید مغز بیشتر باشد، فرد باهوش تر است و توانایی سازماندهی، توجه به جزئیات، ارتباطات فضایی و حل مشکلات در او بیشتر خواهد بود. ماده خاکستری مربوط به هوش عمومی در مردان بیش از ۶ برابر زنان است.

ذخیره اطلاعات: مردان قادر می‌باشند تا اطلاعات را طبقه بندی کرده و در مغزشان ذخیره کنند. مـردان قـادر هستـند تــا مسیر حرکت خود را به خاطر بسپارند.

عدم تغییر وضعیت: مغز یک مرد در مقایسه با مغز یک زن، مدت زمان بیشتری احتیاج دارد تا تغییر وضعیت بدهد. هنگامی که خانمی با همسرش مشغول گفتگو درباره مسائل مادی و اقتصادی است و ناگهان بخواهد از احساساتش صحبت کند، می‌بینند که همسرش حوصله این کار را ندارد؛ زیرا به همان سرعت نمی‌تواند از وضعیتی به وضعیت دیگر تغییر جهت دهد.

تفکر کامل: مردان موقعیت‌ها و اوضاع را به طور کلی درک می‌کنند و تفکر کلی و جـامع دارند.

ریسک پذیر: مردان سازنده و خلاق می‌باشند. آن‌ها ریسک پذیـر بـوده و به دنبال تجربه‌های جدید می‌باشند.

اعتماد به نفس: مردان در تفکرات و اعمالشان استقلال دارند و بیشتر از عملکرد خودشان رضایت دارند.

رضایتمندی در زندگی: مردان برای شغل مناسب و موفقیت در کارها ارزش قائل اند.

پنهان کردن احساسات: مردان و زنان دارای حس حسادت یکسان هستند، اما مردان بهتر می‌توانند این حس را پنهان سازند.

 

 

استفاده از دست غالب چه ارتباطی با دو نیمه مغز دارد؟

 

استفاده بیشتر از یک دست به چه معنی است؟

استفاده غالب از یک دست، اصطلاحی مبهم و ناشناخته است و ممکن است برای افراد گوناگون، معانی متفاوتی داشته باشد. بسیاری از مردم، دست غالب را دستی می دانند که برای نوشتن از آن استفاده می شود، اما در مجامع علمی، ابهام این اصطلاح بحث های زیادی برانگیخته است. پژوهشگران استفاده از دست غالب را بر اساس فرضیات نظری گوناگونی تعریف می کنند. مثلاً بعضی ها استفاده بیشتر از یک دست را دستی می دانند که در آزمایش های عملی سریع تر یا دقیق تر عمل کند. اما دیگران آن را دستی می دانند که بدون توجه به عملکرد شخص ترجیح می دهد از آن استفاده کند.

بعضی ها می پندارند که دو نوع دست غالب داریم: راست یا چپ و راست یا غیر راست. در حالی که دیگران بر این عقیده اند که امکان دارد سه مقوله داشته باشیم ( با احتساب دو دستی کارکردن ، یعنی هم چپ و هم راست.) بعضی ها می گویند دو نوع استفاده توام از یک دست را نباید به ۲، ۳یا۵ گروه تقسیم کرد؛ بلکه باید آن را با استفاده از مقیاس استمرار سنجید. اینها تنها مثال هایی محدود از معیارهای گوناگون برای موضوع استفاده از دست غالب است.

 

استفاده از دست غالب چه ارتباطی با دو نیمه مغز دارد؟

پل بروکا ، همان کسی که منطقه ای از مغز را برای زبان مشخص کرد، گفت که استفاده از دست غالب در شخص، بر عکس تقسیم بندی مغزی او برای زبان است. ( پس ویژگی کاری زبان یک شخص راست دست ، در نیمکره چپ است) ولی مسئله این جاست که این ارتباط یک به یک همیشگی نیست؛ یعنی نیمکره چپ مغزی تعداد زیادی از چپ دست ها که اعمال مربوط به توانایی های زبان آنها را انجام می دهد در طی بیش از ۱۵۰سال بسیاری از محققان سعی کرده اند این ارتباط دو جانبه قوی ولی ناقص را بین استفاده غالب از یک دست و دو نیمه بودن مغز کشف کنند.

 

بهره ای که از این مطلب می بریم.

دلیل اصلی تاریخی این که ارتباط مغز با دست مهم و یک روش شناسی مورد قبول عموم فرض شد، این بود که طی حدود یک قرن ، یک جراح اعصاب تنها باید می دانست که کدام نیمکره در کار زبان دخالت دارد. پزشکان استفاده از دست غالب را نشانه ای برای دو قسمت کردن کارهای مغز می دانستند، تا این که آزمایش وادا در دهه ۱۹۶۰ معرفی گردید.

این آزمایش، تصورات پژوهشگران را در مورد مغز و دست دگرگون کرد( زیرا این کار بسیار مفید، آسان و خیلی ارزان بود) تا برای بررسی نمونه های نامتقارن مغز از دست غالب شخص در حکم نشانه ای از دو جنبه بودن مغز کمک بگیرند ( روش های مستقیم جراحی اعصاب، آزمایش مواد مخدر).

روشن کردن ارتباط بین استفاده غالب از یک دست و ویژگی های کاری مغز و یادگیری بیشتر در مورد ساز و کارهای عصب شناختی و تحولی که شالوده این ارتباط ها را در بر می گیرد، به ما کمک می کند که تعداد زیادی از مسائل به ظاهر غیر مرتبط، از قبیل خواندن پریشی، لکنت زبان، تفاوت انسان ها، تحقق مقایسه ای مغز، زیست شناسی عصبی مغز و منشاء زبان انسان را بهتر بشناسیم.

 

 

 

ویژگی های دو نیمکره و کاربرد آن در ارتباطات

در هر جایی اصولاً دو تیپ انسان را از هم می توان تمیز داد. برخی دارای جریان فکری سیال و انعطاف پذیر با اعتماد به نفس فراوان و برخوردار از قضاوت مستقل، قدرت تفکر هم زمان (توان پرداختن به چند ایده به طور همزمان) فراتر رفتن از انجام تکلیف روزانه و دارای تخیل نسبتاً بهتری بوده و از قدرت تجسمی قوی ای نسبت به آینده برخوردارند در این انسانها خلاقیت در حد بالایی به چشم می خورد.

دسته دیگری دارای خصوصیاتی متضاد با آنچه در بالا اشاره شد هستند  اگرچه دارای هوشی سرشار؛ نکته سنج، منطقی و بسیار تجزیه و تحلیل گرند. قدرت استدلال این افراد فراوان و به خوبی با استفاده از زبان می توانند ارتباط کلامی برقرار کنند. اصولاً تفاوت از کجا ناشی می شود و از هر کدام از این انسانها در کدام رده های سازمانی بایستی استفاده نمود؟ در ارتباط بین این دو تیپ چه مسائل و مشکلاتی بروز می کند؟

در سازمانها بسیار رخ می دهد که مدیران ارشد از تفویض اختیار گریزانند. آیا عدم تفویض اختیار بدلیل ترس از موقعیت است؟ یا عدم انتقال صحیح اطلاعات بوسیله مکانیزمی که برای طرف گیرنده آن نیز مقبولیت داشته باشد؟ در گرفتن اطلاعات از زیر دست چطور؟ مدیر با آنها چه میکند؟ چرا در سپردن وظایف به افراد، یک فرد در یک موقعیت بسیار عالی عمل می کند و در موقعیتی دیگر چنانچه انتظار میرود عمل نمی نمایند؟

این سوالها و دهها سوال دیگر به نحوه عملکرد مغز باز می گردد. تا سه دهه قبل تصور بر این بود که تمام مولکولهای مغز می توانند فرایندهای ذهنی مختلف را انجام دهند. ولی اکنون ثابت شده که در انسانها و بسیاری از پستانداران رده بالا مهمترین مشخصه مغز نیمکره های مغزی هستند که بزرگترین بخش مغز را تشکیل می دهند و در واقع شخصیت ما می تواند نتیجه برآیند درجه ای که سمت چپ و راست مغز بر هم اثر متقابل دارند باشد. به طور کلی نیمکره راست مغز به فرآیندهای ادارکی، تصور، تجسم، خیال پردازی، شناخت رنگ و موسیقی و هنر، شناسایی قیافه ها و اشکال و کلاً برداشت، داوری و ترکیب می پردازند و ماننده قوه بینایی یک پرنده کل تصویر را می بینند و کل نگر است.

در حالیکه سمت چپ مغز اختصاص به فعالیتهایی همچون ریاضیات، زبان و ترکیب عبارات کلام، منطق حافظه طبقه بندی ها تحلیل و … می پردازند. این نیمکره به جزئیات امور توجه دارد همانند قوه بینایی مورچه تک تک می بیند.

با فهم مشخصات و ویژگیهایی هر دو نیمکره احتمالاً بهتر می توان به سوالات قبل پاسخ داد. به همین دلیل است که حسابداران، وکلا و طراحان به دلیل استفاده از سمت چپ مغز باصطلاح چپ مغز می باشند زیرا با فرآیندهایی سر و کار دارند که این قسمت مغز را بیشتر مورد استفاده قرار میدهد. و سیاستمداران، هنرمندان و استراتژیهای به دلیل رشد این فعالیتها در سمت راست مغز باصطلاح راست مغزند. در واقع مغز چپ، ابتدا اجزا را دیده و سپس آنها را ترکیب نموده و کل را میسازد لیکن مغز راست ابتداء کل را می بینید و بعد اجزا آنرا تشخیص می دهد. تفکر مغز چپ بر هوش استوار است لیکن سمت راست مغز اساس خلاقیت را تشکیل می دهد.

باز به همین دلیل است که یک مدیر راست مغز که حجم بسیاری از اطلاعات نزد اوست و برای درک کلی، آنها را با هم ترکیب میکند نه تجزیه و تحلیل شاید نتواند خواسته خود را از راه کلام (که مرتبط با سمت چپ مغز است) به یک مهندس جوان به خوبی القاء کند.

برعکس، سرپرستان فنی با دادن گزارشهایی عریض و طویل مدیر را دچار سردرگمی می نمایند. در حالیکه نیاز وی ارائه نمودارهای کلی می باشد.

البته مدیری موفق خواهد بود که بتواند فرآیندهایی اثر بخش نیمکره راست (برداشت، داوری، ترکیب و …) را با فرآیندهای اثر بخش نیمکره چپ (وضوح بیان، اندیشه، منطق، تحلیل و…) در هم آمیزد. و سازمانی با توفیق مواجه خواهد شد که به درستی از توان هر یک از این دو دسته در جای خود بهره گیرد. یعنی مثلاً در محیطهای با تغییر زیاد و تکنولوژی متغیر از وجود افراد خلاق (راست مغز) در ایجاد استراتژیهای نوآفرینه جهت پاسخ سریع به محیط و پویایی سازمان، همراه با بکارگیری تجزیه و تحلیلگران متبحر بهره جوید.

 

 

 

 

آفازی ونیمکره ها

آفازی، یکی از بیماری‌های مغزی است که بحث‌های بسیاری را به دنبال داشته و دارد. معمولا این بیماری بر اثر آسیب ناحیه جلو کورتکس که به نام “ناحیه تکلم”مشهور است، به وجود می‌آید. این آسیب در قسمت نیمکره چپ مسلط مغز، در افراد راست‌دست و در نیمکره مسلط راست مغز، در افراد چپ‌دست رخ می‌دهد. تعدادی از روان‌شناسان و روان‌پزشکان چند نوع آفازی را مشخص کرده‌اند. مثلا نوعی آفازی حرکتی که عبارت است از ناتوانی در بیان حروف، لغات و یا جملات. نوع دیگر، آفازی حسی است که نشان‌دهنده ناتوانی فرد در فهم معنی، مفهوم لغات و جملات است. شکل دیگر آن الکسیا نام دارد که شامل عدم قدرت درک زبان و نوشته می‌شود و نوع چهارم، اگرافیا است که در این حالت فرد قادر به برگرداندن علایم کلامی یا کلام شفاهی به علایم نوشته یا کلام کتبی نیست.

البته انواع دیگری از اختلالات تکلمی وجود دارد که مربوط به آفازی می‌شود. با آنکه می‌گویند هر نوع آفازی، نتیجه آسیب یک قسمت مشخص از ناحیه جلوی مغز است، ولی در تحقیقات مفصلی که شوئل(Shuell) و همکارانش در سال ۱۹۷۴ انجام دادند به این نتیجه رسیدند که آفازی شامل گروهی از اختلالات مشخص نیست؛ بلکه نوعی اختلال کلی و تعمیم‌یافته کلامی است که گاه با عدم شنوایی لغات یا گیجی و عدم شناخت زبان نوشته و یا انواع دیگر آفازی توأم می‌شود. آنها می‌نویسند:«به نظر ما، آفازی در اصل نوعی اختلال تکلم است که ممکن است با اختلالات مختلف ادراکی، حسی و حرکتی و با آسیب مغزی توأم باشد.»

بیمار مبتلا به آفازی، اختلالات کلی در لغات، قدرت درک، ارائه پیام‌ها و علایم کلامی دارد. آسیب قسمت جلوی مغز، ممکن است در اثر ایجاد مانعی در گردش خون مثل لخته شدن باشد که معمولا به دلیل باریک شدن مویرگ‌های خون و کند شدن سرعت جریان خون ایجاد می‌شود و یا ناشی از غده‌های مغزی، بیماری‌های عفونی و ضربه‌هایی باشد که از محیط به مغز فرد وارد می‌شود. این بیماری در هر سنی ممکن است رخ دهد ولی بیشتر در سنین  پیری مشاهده می‌شود. بیمار آفازیک معمولا از ناتوانی خود در استفاده از کلام، آگاه است و به این علت، اغلب احساس محرومیت، اضطراب و افسردگی می‌کند؛ شدت این حالات به قدری است که گاهی آنان را با بیماران پسیکوتیک اشتباه می‌گیرند. البته آفازی غالبا با علایم اولیه اختلال مغزی(مانند اختلال در حافظه و جهت‌یابی) توأم است.

 

 

آفازی مادرزادی congenital aphasia

آفازی مادرزادی، نشانگان نادری است که وخیم‌ترین انواع اختلال‌های سازمان‌یافتگی زبان را دربردارد. کودک مبتلا به این اختلال بدون نارسایی قابل ملاحظه دستگاه‌های حسی و حرکتی یا تأخیر عقلی، در حدود ۵ سالگی هنوز هیچ زبانی را نیاموخته یا تنها چند کلمه آموخته است. این تعریف، تأخیرهای تحولی زبان را که به اختلال‌های رفتاری، شنیداری، حرکتی خاص و یا معلولیت عقلی کلی نسبت دادنی است، در خارج از میدان خود قرار می‌دهد.

بنتون(Benton) فرایند تشخیص این اختلال را بدین‌گونه تشریح می‌کند:«وقتی تمامی موارد تأخیر وخیم دریافت و بیان زبان که ناشی از عوامل کلی نارسایی عقلی، اختلال‌های وخیم شخصیت و اختلال‌های عصبی – حرکتی بودند حذف شدند، ما توانستیم یک گروه از کودکان را ردیابی کنیم که حرف زدن را بدون علت آشکاری که بتواند این تأخیر را تبیین کند، یاد نمی‌گرفتند».

از دیدگاه محققان اخیر آنچه به رغم درجات مختلف نابهنجاری، آفازی مادرزادی را مشخص می‌کند، وجود یک یا چند نارسایی در قلمرو فهم و بیان علایم زبان‌شناختی و همچنین ناتوانی در دریافت توالی محرک‌های شنیداری است. این نارسایی قبل از سن ۳۰ سالگی آغاز می‌شود.

تشخیص آفازی مادرزادی بین سنین ۳ تا ۶ سالگی بسیار مشکل است. در واقع معمولا براساس تحول یا عدم تحول زبان پس از ۵ سالگی است که می‌توان این اختلال را ردیابی کرد.

 

ضوابط تشخیصی آفازی مادرزادی

به طور کلی، ۶ ضابطه را برای تشخیص آفازی مادرزادی در نظر گرفته‌اند که از آن میان، ۴ ضابطه‌ نخست به عنوان ضوابط اصلی محسوب می‌شوند و ضوابط ۵ و ۶، ویژگی‌هایی را که معمولا با این اختلال همراهند، مشخص می‌کنند.

 

ضابطه اول؛ تأخیر وخیم دریافت و بیان زبان شفاهی: آنچه کودکان مبتلا به آفازی مادرزادی را از مبتلایان به دیگر اختلال‌های وخیم زبان متمایز می‌کند، وجود نابهنجاری‌های رفتاری، ادراکی – حرکتی و یا عقلی آشکارتری است که گروه اخیر در تمامی موقعیت‌های کلامی و غیرکلامی نشان می‌دهد.

 

ضابطه دوم؛ نارسایی در دریافت و حفظ محرک‌های متوالی: ناتوانی در ایجاد تمایز بین محرک‌های شنیداری، ‌نارسایی در سازمان‌دهی و ذخیره‌سازی اطلاعات ناشی از محرک‌های کنونی و ناتوانی در مرتبط کردن این اطلاعات با اطلاعات کسب‌شده از محرک‌های پیشین، ناتوانی در ارائه یک پاسخ افتراقی در برابر محرک‌های متوالی.

 

ضابطه سوم؛ نارسایی شنیداری خاص: معمولا براساس یک آزمایش شنوایی‌سنجی ردیابی نمی‌شود اما از لحاظ کنشی، آشکار است.

 

ضابطه چهارم؛ وجود تأخیر شناختی: براساس نتایج حاصل از آزمون‌های هنجار‌گزینی‌شده، کارآمدی عقلی مشخص نمی‌شود؛ چرا که فاصله معناداری بین بهره هوش کلامی و غیرکلامی مبتلایان به آفازی مادرزادی وجود دارد.

 

ضابطه پنجم؛ برجاماندگی، ناپایداری پاسخ‌ها، فزون‌کنشی و نوسان‌های هیجانی از ویژگی‌های ثانوی مبتلایان به آفازی مادرزادی محسوب می‌شوند.

 

ضابطه ششم؛ محدودیت گستره حافظه شنیداری کوتاه‌مدت نیز از جمله نارسایی‌هایی است که اغلب با آفازی مادرزادی همراه است.

 

سبب‌شناسی آفازی مادرزادی

بسیاری از مؤلفان، با توجه به جدول بالینی وخیم آفازی مادرزادی، عقیده دارند که تنها وجود یک ضایعه مغزی می‌تواند چنین عواقبی داشته باشد و بخش‌های ثانوی کرتکس شنیداری نیمکره چپ مغز را مسؤول این اختلال می‌دانند و در سال‌های اخیر، پژوهشگران تلاش کردند تا با استفاده از فنون تصویربرداری، نقش نابهنجاری‌های کانونی مغز را تعیین نمایند.

درمان آفازی در اکثر بیماران توسط روش‌های بازآموزی، امکان‌پذیر است. این درمان معمولا شامل تحریک شنوایی است که از ساده به پیچیده تکامل می‌یابد. هنگامی که بیمار در اثر یادگیری و تحریک سمعی، یاد می‌گیرد که به‌تدریج از انعکاس صدا قادر به تشخیص حروف، کلمات و جملات گردد، اختلالات خاص کلامی نیز در چارچوب کلی روش‌های دیداری و شنیداری قابل درمان می‌شود. همیشه روان‌درمانی تقویتی باید با این درمان همراه باشد.

 

 

آفازی اکتسابی

گونه‌ای اختلال زبان که پیامد آسیب‌دیدگی عینی سیستم عصبی مرکزی است و در فردی که به درجه‌ای از درک و بیان کلامی رسیده بروز می‌کند، آفازی اکتسابی نامیده می‌شود. این تعریف مستلزم وجود دو ضابطه است:

 

  1. ضابطه عصب‌شناختی: وقوع یک ضایعه مغزی عینی.

 

  1. ضابطه روان‌شناختی: آغاز تحول بهنجار زبان قبل از آسیب‌دیدگی مغز.

 

نشانه‌شناسی آفازی اکتسابی

الف. در آفازی اکتسابی، اختلال‌های بیانی بر اختلال‌های دریافتی غلبه دارند.

 

ب. در قلمرو بیان شفاهی، اختلال موجب کاهش زبان ارتجالی می‌شود و ممکن است در آغاز، شاهد حالت خاموشی نیز باشیم. همچنین ساده شدن ساختار نحوی، کاهش خزانه لغات و بروز اختلال‌های تلفظی را نیز خاطر نشان کرده‌اند.

 

ج. درباره اختلال‌های فهم و دریافت زبان، میزان توافق بین مؤلفان کمتر است و با آنکه همگی معتقدند که اهمیت اختلال‌های دریافتی کمتر از اختلال‌های بیانی است، اما فراوانی بروز آنها را، محققان مختلف گزارش کرده‌‌اند.

 

د. اغلب مؤلفان درباره فقدان اختلال‌های مثبت مانند پرگویی توافق دارند.

 

هـ. تمامی پژوهشگران بر اهمیت اختلال‌های نوشتاری تأکید می‌کنند

 

 

خاموشی اکتسابی

از دست دادن زبان گفتاری را در فردی که قبلا حرف می‌زده است، خاموشی اکتسابی می‌نامند. می‌توان دو نوع خاموشی را از یکدیگر متمایز کرد: خاموشی کامل اکتسابی و خاموشی انتخابی. خاموشی کامل اکتسابی، خود بر سه قسم است:

خاموشی هیستریکی: خاموشی توأم با نشانه‌ها یا اختلال‌های هیستریکی شخصیت.

 

خاموشی عاطفی: بروز خاموشی پس از یک ضربه شدید عاطفی.

 

خاموشی واکنشی: بروز خاموشی در کودکان واجد تأخیر زبان.

 

خاموشی انتخابی، تنها در حضور برخی از اشخاص و یا در یک چارچوب معین بروز می‌کند، بیش از پیش گسترش می‌یابد و در نهایت می‌تواند به یک خاموشی کامل اکتسابی منتهی شود.

درباره فراوانی خاموشی کامل اکتسابی که اغلب پس از یک ضربه عاطفی بروز می‌کند و به‌خصوص در دوره نوجوانی مشاهده می‌شود، آمار دقیقی در دست نیست. طول مدت این اختلال متغیر است و در بیشتر مواقع، جنبه موقت دارد.

اختلال خاموشی انتخابی نیز اختلالی نادر است و کمتر از یک‌ درصد از افرادی را که به سازمان‌های تخصصی مراجعه می‌کنند، دربرمی‌گیرد. آغاز خاموشی انتخابی معمولا قبل از ۵ سالگی است، اما ممکن است به هنگام ورود به مدرسه، توجه را به خود جلب کند. خاموشی درون‌خانوادگی اغلب در حدود ۳ سالگی به عنوان اعتراض نسبت به بی‌توجهی خانوادگی متجلی می‌شود. اگر چه طول مدت اختلال معمولا بیش از چند ماه نیست، اما گاهی مدت زمان بیشتری تداوم می‌یابد و حتی ممکن است سال‌ها باقی بماند. کودکان مهاجری که با زبان رسمی کشور پذیرنده، به اندازه کافی مأنوس نیستند ممکن است از حرف زدن با افراد بیگانه در این محیط جدید امتناع کنند. چنین رفتاری را نباید به عنوان خاموشی انتخابی تلقی کرد. خاموشی انتخابی در دختران، اندکی بیش از پسران است(DSM IV)

 

 

دیدگاه کلاسیک آفازی

آفازی‌ها به‌ویژه اصول سازمان مکانی و چپ – راست مغز را نشان می‌دهند. گفتار عمدتا توسط نورون‌هایی کنترل می‌شود که در قسمت قطعه پیشانی به نام منطقه “بروکا” قرار دارند. این نام به افتخار پل بروکا، عصب‌شناس قرن نوزدهم بر این منطقه گذاشته شده است که اولین بار این نشانگان را شرح داد. وارد شدن آسیب به این منطقه، موجب بروز مشکلاتی در بیان می‌شود.

 

 

آفازی بیانی Expressive aphasia

در این اختلال، درک و فهم زبان معمولا کم و بیش سالم است، اما گفتار پرزحمت، با توقف و غیر دستوری است. بسیاری از کلمه‌های کوتاه رایج حذف می‌شوند. این نوع آفازی مربوط به ناحیه بروکا است.

 

 

آفازی دریافتی Receptive aphasia

درک گفتار عمدتا در قسمتی از قطعه پیشانی چپ صورت می‌گیرد که منطقه “ورنیکه”نامیده می‌شود. آسیب وارده به این منطقه موجب آفازی دریافتی می‌شود که معمولا در این حالت، توانایی شنیدن صداهای غیرگفتاری از دست نمی‌رود. بیمار از نظر درک و یا فهم گفتار دچار مشکلات می‌شود و به همین خاطر نمی‌تواند دستورات را دنبال کند

 

 

 

بروکا

 

یکی از اولین اشارات به جدا بودن وظایف، حاصل تحقیقات یک پزشک فرانسوی به نام پیر پل بروکا در سال ۱۸۶۱ بود. پژوهش او بر روی بیماری با لقب تن بود که دچار مشکل گفتاری بود )زبان‌پریشیتن یکی از معدود کلماتی بود که او می‌توانست ادا کند از اینرو تبدیل به لقب وی شده بود. طی کالبدشکافی تن، بروکا متوجه شد که در نیم‌کرهٔ چپش زخمی سفلیسی داشته‌است. این ناحیه از لوب پیشانی چپ ناحیه بروکا قسمتی مهم برای ساخت گفتار است. ناتوانی حرکتی در فرآیند تکلم که از آسیب ناحیه بروکا ناشی می‌شود زبان‌پریشی بروکا نام دارد. از عوارض این زبان‌پریشی عدم توانایی بیمار در ادای کلمات به شکل صریح است.

 

 

ورنیک

 

کارل ورنیک، پزشک آلمانی راه بروکا را با مطالعه در مورد ناتوانی‌های کلامی متفاوت با زبان‌پریشی بروکا ادامه داد. ورنیک متوجه شد همهٔ کمبودها مربوط به فرآیند تولید کلام نیست؛ بلکه شماری از آنان مربوط به زبان‌شناسی است. او فهمید آسیب شیاری در قسمت بالای عقب لوب گیجگاهی چپ ناحیه ورنیک به جای اختلال در تولید کلمات، بیشتر باعث بروز ناتوانی در درک زبان می‌شود؛ سندرمی که با نام زبان‌پریشی ورنیک شناخته می‌شود

 

 

تقسیم بندی فعالیت های حرکتی

تقریبا تمام حرکات ارادی که توسط قشر مخ آغاز می شود حاصل فعال شدن قشری الگوهایی عملی هستند که در مناطق تحتانی مغز (نخاع ، ساقه مغز ، هسته های قاعده ای ، و مخچه ) اندوخته شده اند . این مراکز تحتانی به نوبه خود پیام های فعال کننده خاصی را به عضلات می فرستند . البته در مورد چند نوع حرکت ، قشر مخ دارای مسیری تقریبا مستقیم به نرون های حرکتی قدامی نخاع است که در راه خود از سایر مراکز حرکتی نمی گذرد ، به خصوص برای کنترل حرکات ظریف و ماهرانه انگشتان و دست ها .

قشر حرکتی و راه قشری نخاعی :

قشر حرکتی در جلوی شیار مرکزی قرار دارد و تقریبا یک سوم خلفی لوبهای فرونتال را اشغال می کند . قشر حس پیکری در خلف شیار مرکزی قرار دارد . این ناحیه پیام های زیادی برای شروع فعالیت های حرکتی به قشر حرکتی می فرستد .

خود قشر حرکتی به چند زیر ناحیه تقسیم می شود که هر یک از آنها گروه های عضلانی و اعمال حرکتی خاص بدن را به صورت توپوگرافیکی خاص خود نشان ممی دهد :

۱ = قشر اولیه حرکتی

۲ = ناحیه پیش حرکتی

۳ = ناحیه مکمل حرکتی

 

قشر اولیه حرکتی :

قشر اولیه حرکتی در نخستین چین لوبهای فرونتال در جلوی شیار مرکزی قرار دارد . شروع آن در سمت طرفی از شیار سیلویوس و امتداد آن در بالا به فوقانی ترین قسمت مغز می رسد و بعد در عمق شیار طولی فرو می رود .

توپوگرافیکی مناطق مختلف عضلانی بدن را در قشر اولیه حرکتی نشان می دهد که از ناحیه مربوط به صورت و دهان در نزدیک شیار سیلویوس شروع می شود ، تا ناحیه بازو و دست در قسمت های وسطی قشر اولیه حرکتی ، تا تنه در نزدیکی لبه بالای مغز و تا نواحی ساق پا و پا در قسمتی از قشر اولیه حرکتی که در عمق شیار طولی است .

 

ناحیه پیش حرکتی :

ناحیه پیش حرکتی درست در جلوی قسمت های طرفی قشر اولیه حرکتی قرار دارد و از جلو به فاصله ۱ الی ۳ سانتیمتر از پایین تا شیار سیلویوس و از بالا تا درون شیار طولی امتداد یافته است ، و در بالا با قشر مکمل حرکتی ( که اعمالی شبیه قشر پیش حرکتی دارد ) مماس می باشد . سازماندهی توپوگرافی قشر پیش حرکتی شباهت زیادی به سازماندهی قشر اولیه حرکتی دارد ، به طوری که نواحی دهان و صورت در طرفی ترین قسمت هستند و پس از آنها رو به بالا به ترتیب نواحی دست ، بازو ، تنه و پا قرار دارند .

پیام های عصبی برخاسته از ناحیه پیش حرکتی باعث «الگوهای» حرکتی بسیار پیچیده تری نسبت به حرکات مجزای ناشی از قشر اولیه حرکتی می شوند . مثلا ممکن است «الگوی» مربوطه این باشد که شانه ها و بازوها به گونه ای صحیح برای انجام کارهای خاص قرار داده شوند . بدین منظور ، جلوترین بخش قشر پیش حرکتی ابتدا «تصویری حرکتی» از کل کار عضلانی که باید انجام شود تهیه می کند . سپس این تصویر موجب تحریک پیاپی «الگوهای» لازم فعالیت عضلانی در قشر پیش حرکتی خلفی برای حصول «تصویر» مزبور می شود . سپس قشر پیش حرکتی خلفی پیام هایش را یا مستقیما به قشر اولیه حرکتی می فرستد تا گروه های متعدد عضلانی را تحریک کند ، یا از طریق هسته های قاعده ای با تالاموس و از آنجا قشر اولیه حرکتی ارسال می کند . لذا قشر پیش حرکتی ، هسته های قاعده ای ، تالاموس و قشر اولیه حرکتی ، تشکیل نوعی دستگاه کلی پیچیده را می دهند که بسیاری از الگوهای فعالیت هماهنگ عضلانی در بدن را کنترل می کند .

 

ناحیه مکمل حرکتی :

ناحیه مکمل حرکتی نیز سازماندهی توپوگرافیکی دیگری برای کنترل عملکرد حرکتی دارد . این ناحیه عمدتا در شیار طولی قرار گرفته است ، اما چند سانتیمتر تا روی قشر فرونتال فوقانی امتداد می یابد . انقباضاتی که با تحریک این ناحیه برانگیخته می شوند اغلب دو طرفه اند نه یک طرفه . مثلا تحریک این ناحیه غالب منجر به حرکات دوطرفه و همزمان چنگ زدن در دست ها می شود . احتمالا این حرکات ، نوع بدوی حرکات دستی هستند که برای بالا رفتن از جایی لازمند . به طور کلی ، این ناحیه در ایجاد حرکات وضعیت دهنده بدن ، حرمات ثابت کننده قطعات مختلف بدن ، حرکات وضعیتی سر و چشم ها و نظایر آن همگام با ناحیه پیش حرکتی عمل می کند و زمینه ای است برای کنترل حرکتی ظریف تر بازوها و دست ها توسط ناحیه پیش حرکتی و قشر اولیه حرکتی .

 

برخی نواحی تخصص یافته کنترل حرکتی در قشر حرکتی انسان :

 

جراحان اعصاب چند ناحیه بسیار تخصص یافته حرکتی را در قشر مخ انسان یاقته اند که عمدتا در نواحی پیش حرکتی هستند و اعمال خاص حرکتی را کنترل می کنند . محل این نواحی را یا با تحریک الکتریکی یافته اند یا با ملاحضه تضییع عملکرد حرکتی در مواردی که ضایعات تخریبی در نواحی خاصی از قشر ایجاد می شوند . برخی از مهمترین آنها به قرار زیر هستند .

 

ناحیه بروکا و تکلم :

این ناحیه پیش حرکتی درست در جلوی قشر اولیه حرکتی و درست بالای شیار سیلویوس قرار گرفته است . این منطقه را ناحیه بروکا می گویند . آسیب این ناحیه مانع از ادای اصوات نمی شود ، بلکه گفتن کلمات کامل را برای شخص ناممکن می سازد . و او فقط می تواند صداهای بی ربط را بر زبان جاری سازد یا گهگاه کلمات ساده مانند «من» یا «تو» را بگوید . یک ناحیه قشری بسیار مرتبط با آن هم باعث عملکرد مناسب تنفسی می شود به طوری که فعال کردن طناب های صوتی با تنفس می تواند با حرکات دهان و زبان طی تکلم ، همزمان انجام شود . لذا فعالی تهای نرونی پیش حرکتی که با ناحیه بروکا مرتبطند بسیار پیچیده اند .

 

حوزه حرکت ارادی چشم :

درست در بالای ناحیه بروکا محلی برای کنترل ارادی چشم وجود دارد . آسیب این ناحیه مانع از حرکت ارادی چشم ها به سوی اشیای مختلف می شود . در عوض ، چشم ها تمایل دارند به طور غیر ارادی بر روی اشیای خاص قفل شوند و این اثری است که توسط پیام های برخاسته از قشر پس سری کنترل می شود . این ناحیه فرونتال ، حرکات پلک همچون پلک زدن را هم کنترل می کند .

 

ناحیه چرخش سر :

ناحیه مختصر بالاتری هم در قشر ارتباطی حرکتی وجود دارد که تحریک الکتریکی آن باعث چرخش سر می شود . این ناحیه ارتباط  تنگاتنگی با حوزه حرکات چشمی دارد و سر را به سوی اشیای مختلف بر می گرداند .

 

ناحیه مهارت های دستی :

ناحیه ای در قشر پیش حرکتی و درست جولی قشر اولیه حرکتی (مربوط به دست ها و انگشتان) وجود دارد که جراحان اعصاب ان را ناحیه مهارت های دستی نامیده اند . به عبارت دیگر زمانی که تومورها و سایر ضایعات باعث تخریب این ناحیه می شوند ، حرکات دست ناهماهنگ و بی هدف می گردند که به آن آپراکسی حرکتی می گویند .

 

هدایت پیام ها از قشر حرکتی به عضلات :

پیام های حرکتی مستقیما از راه قشری نخاعی از مغز به نخاع می روند ، یا به طور غیر مستقیم از مسیرهای متعدد فرعی شامل هسته های قاعده ای ، مخچه و هسته های مختلف ساقه مغز به نخاع ارسال می شوند . به طور کلی مسیرهای مستقیم بیشتر با حرکات مشخص و ظریف ، به ویژه حرکات قسمت های دیستال اندام ها و به خصوص دست ها و انگشتان سر و کار دارند .

 

راه قشری نخاعی (راه هرمی) :

مهمترین مسیر خروجی از قشر حرکتی راه قشری نخاعی است که به آن راه هرمی هم می گویند . حدود ۳۰% از راه قشری نخاعی از قشر اولیه حرکتی ، ۳۰% از آن از نواحی پیش حرکتی و مکمل حرکتی ، و ۴۰% از آن از نواحی حس پیکری در پشت شیار مرکزی نشات می گیرد . این راه پس از ترک قشر ، از بازوی خلفی کپسول داخلی (بین هسته مدار و پوتامن از هسته های قاعده ای) می گذرد و سپس در ساقه مغز پایین می رود و هرم های بصل النخاع را تشکیل می دهد . آنگاه اکثریت بزرگی از فیبرهای هرمی در پایین بصل النخاع به سمت مقابل می روند و در راه های قشری نخاعی (هرمی) طرفی به نزول خود ادامه می دهند . سرانجام فیبرهای این راه عمدتا به نورن های واسطه در نواحی بینابینی ماده خاکستری نخاع ختم می شوند ولی تعداد کمی هم به نرونهای رله کننده حسی در شاخ خلفی می روند و تعداد بسیار کمی نیز مستقیما به نرون های حرکتی قدامی که باعث انقباض عضلات می شوند منتهی می گردند .

تعداد کمی از فیبرها در بصل النخاع به سمت مقابل نمی روند ، بلکه در همان طرف و در راه های قشری نخاعی (هرمی) قدامی به راه خود ادامه می دهند . البته بسیاری از این فیبرها یا شاید بیشتر آنها هم در گردن یا در ناحیه سینه ای فوقانی به سمت مقابل می روند . این فیبرها احتمالا مربوط به کنترل حرکات وضعیتی دو طرفه توسط ناحیه مکمل حرکتی هستند .

چشمگیرترین فیبرهای راه هرمی ، گروهی از فیبرهای بزرگ میلین دار است که متوسط قطر آنها ۱۶ میکرون می باشد . این فیبرها از سلولهای درشت هرمی (یا سلول های بتز) نشات می گیرند که فقط در قشر اولیه حرکتی یافت می شوند . این سلول ها قطری در حدود ۶۰  میکرون دارند و فیبرهای آنها ایمپالسهای عصبی را با سرعت حدود m/s 70 به نخاع هدایت می کنند ، یعنی با تندترین سرعت ارسال پیام از مغز به نخاع . حدود ۳۴۰۰۰ تا از این سلول های بزرگ بتز در هر راه قشری نخاعی وجود دارد . تعداد کل فیبرهای هر راه قشری  نخاعی بیش از یک میلیون است ، به طوری که این فیبرها تنها ۳% از کل فیبرها را تشکیل می دهند . ۹۷% بقیه عمدتا فیبرهایی با قطر کمتر از ۴ میکرون هستند که پیام های زیر را هدایت می کنند .

۱ = پیام های زمینه ای تونوسی به نواحی حرکتی نخاع

۲= پیام های فیدبک از قشر جهت کنترل شدت پیام های مختلف حسی که به مغز می روند .

 

سایر مسیرهای فیبری از قشر حرکتی :

قشر حرکتی منشا تعداد زیادی فیبر عمدتا کوچکتر نیز هست که به نواحی عمقی تر مخ و به ساقه مغز می روند .

۱= آکسون های سلول های درشت بتز ، جانبی های کوتاهی به خود قشر باز می فرستند . این جانبی ها هنگام تخلیه سلول های بتز عمدتا نواحی مجاور را مهار می کنند و بدین وسیله محدوده پیام های تحریکی را «تیز می نمایند» .

۲= گروه زیادی از فیبرها از قشر حرکتی به هسته دمدار و پوتامن می روند . از آنجا مسیر های دیگری تا ساقه مغز و نخاع امتداد می یابند .

۳= تعداد متوسطی از فیبرهای حرکتی به هسته های قرمز می روند و از آنجا فیبرهای دیگری از راه قرمزی نخاعی وارد نخاع می شوند .

۴= تعداد متوسطی از فیبرهای حرکتی به درون ماده مشبک (رتیکولر) و هسته های دهلیزی ساقه مغز منحرف می گردند ، از آنجا پیام ها از راه های مشبکی نخاعی و دهلیزی نخاعی به نخاع می روند و بقیه هم از طریق راه های مشبکی مخچه ای و دهلیزی مخچه ای به مخچه می روند .

۵= تعداد انبوهی از فیبرهای حرکتی در هسته های پل (پونس) سیناپس می کنند و فیبرهای پلی مخچه ای را به وجود می آورند که حامل پیام هایی برای نیمکره های مخچه هستند .

۶= جانبی ها به هسته های زیتونی تحتانی هم ختم می گردند و از آنجا فیبرهای زیتونی مخچه ای پیام هایی را به نواحی زیادی از مرکز مخچه می فرستند . لذا هر بار که پیامی برای ایجاد فعالیت حرکتی به نخاع ارسال می شود ، هسته های قاعده ای ، ساقه مغز و مخچه نیز همگی پیام های قوی حرکتی از دستگاه قشری نخاعی دریافت می کنند.

 

مسیرهای فیبری وارده به قشر حرکتی :

اعمال قشر حرکتی عمدتا به وسیله پیام های عصبی دستگاه حس پیکری کنترل می شوند ، ولی سایر دستگاه های حسی نظیر شنوایی و بینایی هم به میزان کمتری در کنترل آن نقش دارند . به محض رسیدن اطلاعات حسی از این منابع ، قشر حرکتی با همکاری هسته های قاعده ای و مخچه ، مسیر مناسب عمل حرکتی را تحریک می کند . مهمترین مسیرهای فیبری وارده به قشر حرکتی از این قرارند :

 

۱= فیبرهای زیر قشری از نواحی قشری مجاور به ویژه از (۱) نواحی حسی پیکری در قشر آهیانه (۲) نواحی مجاور از قشر فرونتال در جلوی قشر حرکتی و (۳) فیبرهای زیر قشری از قشرهای بینایی و شنوایی .

۲= فیبرهای زیر قشری که از طریق جسم پینه ای از نیمکره مقابل مخ می آیند . این فیبرها نواحی متناظر قشر دو طرف مغز را با هم مرتبط می سازند .

۳= فیبرهای حس پیکری که مستقیما از کمپلکس شکمی قاعده ای تالاموس وارد می شوند و عمدتا پیام های لامسه پوست و پیام های مفاصل و عضلات را از محیط بدن رله می کنند .

۴= راه هایی از هسته های شکمی طرفی و شکمی قدامی تالاموس که خود ، پیام هایی از مخچه و هسته های قاعده ای دریافت می کنند . این راه ها پیام هایی را فراهم می سازند که برای هماهنگی اعمال کنترل حرکتی قشرحرکتی ، هسته های قاعده ای و مخچه لازمند .

۵= فیبرهایی از هسته های داخل تیغه ای تالاموس . این فیبرها سطح کلی تحریک پذیری قشر حرکتی را کنترل می کنند. چنان که در مورد بیشتر نواحی دیگر قشر مخ عمل می نمایند .

جسم پینه‌ای

جسم پینه‌ای (به انگلیسی: corpus callosum) بخشی از مغز پستانداران است که وظیفه پیوند دو نیمکره مغزی راست و چپ را دارد. این بخش گسترده‌ترین بخش سفید مغز است که از رشته‌های عصبی ۲۰۰ تا ۲۵۰ میلیون نورون ساخته شده‌است.

به طور کلی در یک شخص سالم، مغز به صورت یک کل به هم پیوسته عمل می‌کند و داده‌های یک نیم‌کره از راه جسم پینه‌ای به نیم کره دیگر راه می‌یابد. البته این ارتباط هرچند در پردازش اطلاعات بسیار مفید است؛ ولی گاه مانند برخی از انواع صرع مشکل‌آفرین است؛ زیرا یک حمله صرعی که در یک نیم کرهٔ مغز آغاز شده‌است با عبور از این پل، تمام مغز را تحریک می‌کند؛ لذا در برخی بیماران، جراحان اقدام به قطع جسم پینه‌ای می‌کنند. این افراد را «دو پاره مخ» می‌نامند.

مشاوره و روانشناسی

تلفنی رایگان خدمات روانشناسی – مشاوره- روانپزشکی – آرامش درمانی – هیپنوتیزم درمانی – مجوز ۶۶۰۷۲

-☎️ ۰۲۱۲۲۷۱۵۸۸۶

۰۹۱۲۳۲۴۵۵۱۰

۰۲۱۲۲۷۲۸۹۰۴

۰۲۱۲۶۸۵۲۹۵۶

۰۲۱۲۶۸۵۲۹۴۶

۰۲۱۲۶۸۵۲۹۴۰

۰۲۱۲۶۸۵۲۹۶۰

بهترین مشاور و روانشناس خانواده و ازدواج ❤️❤️❤️??? مشاوره آنلاین – مشاوره حضوری، تلفنی – اعصاب و روان نوروفیدبک- بایوفیدبک-

?????????????

تحت نظر متخصص اعصاب و روان_ متخصص روانشناسی – متخصص مشاوره – مشاوره خانواده، مشاوره ازدواج، مشاوره قبل از ازدواج – مشاوره نوجوان، مشاوره کودک – درمان افسردگی، وسواس، استرس، بیش فعالی – اختلالات یادگیری – مشاوره تحصیلی- کنترل خشم – درمان اتیسم

– – ???? ?????????

مطالب آموزنده و درمان در سایت : https://ravanshenasa.com

و اینستاگرام ما ? @DR.RAVANSHENAS1

خیابان نیاوران چهارراه مژده نبش نجابت جو پلاک ۳۵۲ طبقه دوم شمالی ۰۲۱۲۲۷۱۵۸۸۶- – ۰۹۱۲۳۲۴۵۵۱۰–۰۲۱۲۲۷۲۸۹۰۴-۰۲۱۲۶۸۵۲۹۵۶–۰۲۱۲۶۸۵۲۹۴۶

telegram.me/ravanshenasiii

https://t.me/ravanshenasiiii

مشاوره خانواده و ازدواج، مشاوره کودک ، مشاوره قبل از ازدواج- مشاوره خواستگاری- مشاوره نوجوان – مشاوره شغلی- مشاوره تحصیلی- مشاوره بازرگانی- تنظیم خانواده—

۰۲۱۲۶۸۵۲۹۵۶

—۰۲۱۲۶۸۵۲۹۴۶

۰۲۱۲۲۷۱۵۸۸۶-

–۰۲۱۲۲۷۲۸۹۰۴

-۰۹۱۲۳۲۴۵۵۱۰-

-۲۶۸۵۲۹۴۰-۲۶۸۵۲۹۶۰–

آدرس: تهران- خیابان نیاوران- چهارراه مژده- نبش نجابت جو- پلاک ۳۵۲- طبقه ۲ شمالی – طبقه فوقانی بانک پاسارگاد

روانشناسی ، روانپزشکی- زوج درمانی- مشاوره طلاق-

مشاوره و روانشناسی- مشاوره خانواده و ازدواج

http://moshaverehezdevaje.com

مشاوره و روانشناسی- مشاوره خانواده و ازدواج

https://ravanshenasa.com

مشاوره و روانشناسی- مشاوره خانواده و ازدواج

http://khanevadehh.com

مشاوره و روانشناسی- مشاوره خانواده و ازدواج

https://ppsyc.com

آدرس: مشاوره و روانشناسی کودک منطقه ۱- نیاوران چها رراه مژده نبش نجابت جو پلاک ۳۵۲ طبقه ۲ شمالی بانک پاسارگاد

مشاوره تلفنی رایگان

مشاوره خانواده و ازدواج ۲۲۷۱۵۸۸۶-۲۲۷۲۸۹۰۴

مشاوره کودک و نوجوان- ۲۲۷۲۸۹۰۴-۲۲۷۱۵۸۸۶

زوج درمانی توسط متحصص مشاوره ۲۲۷۲۸۹۰۴-۲۲۷۱۵۸۸۶

روان درمانی-۲۲۷۲۸۹۰۴

هیپنوتراپی-۲۶۸۵۲۹۴۰-۲۲۷۲۸۹۰۴

مشاوره شغلی- ۲۲۷۱۵۸۸۶-۲۶۸۵۲۹۶۰

مشاوره تحصیلی- ۲۲۷۲۸۹۰۴ ۲۶۸۵۲۹۴۰-

روانپزشک-۲۲۷۱۵۸۸۶-۲۲۷۲۸۹۰۴-

روانشناس- ۲۲۷۱۵۸۸۶ ۲۶۸۵۲۹۴۰-

روانکاوی—۲۶۸۵۲۹۶-۲۲۷۲۸۹۰۴

آرامش درمانی—۲۶۸۵۲۹۴۰- ۲۲۷۲۸۹۰۴