خوابیدن مینا کوچولو

خوابیدن مینا کوچولو

خوابیدن مینا کوچولو

 

شب شده بود، خورشید خانم پشت کوه ها رفته بود و مینا کوچولو باید مثل همیشه به رختخواب می رفت اما او دوست داشت تا دیر وقت و زمانی که مامان و بابا بیدار بودند، کنارشان بنشیند و با آنها حرف بزند و مثل آنها تلویزیون تماشا کند.
اما مامان هر وقت که مینا از او اجازه میگرفت بیدار بماند، اخم هایش را در هم می کرد و به او می گفت: بچه ها باید شب ها زود به رختخواب بروند و صبح ها هم زود از خواب بیدار شوند . آنها نمی توانند مثل بزرگ ترها تا دیر وقت بیدار باشند. مینا از شنیدن این حرف ناراحت می شد ، او فکر میکرد ، مامان چرا هیچ وقت به او اجازه بیدار ماندن تا دیر وقت را نمی دهد.
آن شب مینا با نارحتی به رختخواب رفت ولی صبح زود وقتی چشم هایش را باز کرد و از اتاقش به آشپزخانه رفت ، با تعجب دید بابا بزرگ و مامان بزرگ به خانه شان آمده اند . مینا خیلی خوشحال شد و خودش را در آغوش مامان بزرگ انداخت . او تا شب در کنار پدر بزرگ و مادر بزرگ نشسته بود و با آنها بازی میکرد.
مینا با خودش فکر می کرد ؛ حتماً امشب که مامان بزرگ و بابا بزرگ به خانه آنها رفته اند ، مامان و بابا به او اجازه می دهند تا دیر وقت بیدار بماند ، ولی وقتی مینا شامش را خورد ، مثل بقیه شب ها مامان از او خواست که مسواک بزند و به رختخوابش برود . مینا که از شنیدن این حرف خیلی ناراحت شده بود ، شروع به گریه و بهانه گیری کرد . او روی پاهای مامان بزرگ نشسته بود و می گفت : دوست ندارم به اتاقم بروم . می خواهم اینجا پیش شما بمانم.
مامان بزرگ از مامان اجازه گرفت تا به اتاق او برود و برایش قصه بگوید . آن وقت بود که مینا و مامان بزرگ با هم به اتاق او رفتند . مینا روی تختش دراز کشید و مامان بزرگ برای او قصه کودکی های خودش را تعریف کرد ، درست همان موقع که به سن مینا بود.
وقتی یک دختر کوچولو بودم درست به سن و اندازه تو ، دلم می خواست مثل بزرگ ترها باشم ؛ مثل آنها تا دیر وقت بیدار بمانم ؛ دوست داشتم هر کاری که آنها انجام می دادند ، را انجام بدهم . به همین خاطر زمانی که با من مخالفت می کردند ، ناراحت می شدم و گریه می کردم. تا این که یک روز مامان به من اجازه داد که آن شب را بیدار باشم. خیلی خوشحال شده بودم با خودم فکر می کردم که آن شب خیلی به من خوش می گذرد و من هم می توانم مثل بزرگترها باشم . اصلاً فکر می کردم ، خیلی بزرگ شده ام.
شب که شد مثل مامان و بابا تا دیر وقت تلویزیون تماشا کردم و با آنها شام خوردم . با این که خوابم گرفته بود ، ولی دلم می خواست بیدار باشم . آخر شب وقتی به رختخواب رفتم ، خیلی خسته بودم . صبح وقتی چشم هایم را باز کردم ، متوجه شدم چقدر دیر شده است . بابا سرکار رفته بود و مامان در آشپزخانه در حال پختن ناهار بود . دیر وقت بود که صبحانه خوردم . موقع ناهار که شد اشتهایی به خوردن ناهار نداشتم . دلم می خواست دوباره بخوابم . برای همین شروع به بهانه گیری کردم تا این که شب بابا به خانه آمد . چون ناهار را دیر خورده بودم ، شام نخوردم.
تازه آن موقع بود که متوجه شدم چرا پدرها و مادرها به بچه هایشان می گویند که باید زود به رختخواب بروند . چون اگر بچه ها دیر شام بخورند و کم بخوابند ، صبح زود روز بعد نمی توانند از خواب بیدار بشوند و اگر چند روز این طور بیدار باشند مریض می شوند.
از شب های بعد خودم بعد از این که شام می خوردم به اتاقم می رفتم . مامان هم که دیده بود متوجه اشتباهم شده ام ، قبل از خواب کنارم می آمد و برایم قصه می گفت ؛ قصه هایی که آن قدر قشنگ بودند که تا صبح خوابشان را می دیدم.
مینا کوچولو بعد از شنیدن قصه کودکی های مادر بزرگ ، تصمیم گرفت شب ها زودتر به خواب برود.
او یاد گرفته بود که اگر تا دیر وقت بیدار بماند چقدر بهانه گیر می شود و هیچ کس از یک بچه بهانه گیر و عصبانی خوشش نمی آید.
مامان هم که متوجه شده بود مینا تصمیم گرفته است شب ها زود به خواب برود تا صبح ها با خوش اخلاقی از خواب بیدار شود ، هرشب کنار او می رفت و برایش یک قصه قشنگ تعریف می کرد قصه ای که مینا کوچولو تا صبح خواب آن را می دید.
قصه زود خوابیدن مینا کوچولو

مشاوره و روانشناسی

تلفنی رایگان خدمات روانشناسی – مشاوره- روانپزشکی – آرامش درمانی – هیپنوتیزم درمانی – مجوز ۶۶۰۷۲

-☎️ ۰۲۱۲۲۷۱۵۸۸۶

۰۹۱۲۳۲۴۵۵۱۰

۰۲۱۲۲۷۲۸۹۰۴

۰۲۱۲۶۸۵۲۹۵۶

۰۲۱۲۶۸۵۲۹۴۶

۰۲۱۲۶۸۵۲۹۴۰

۰۲۱۲۶۸۵۲۹۶۰

بهترین مشاور و روانشناس خانواده و ازدواج ❤️❤️❤️??? مشاوره آنلاین – مشاوره حضوری، تلفنی – اعصاب و روان نوروفیدبک- بایوفیدبک-

?????????????

تحت نظر متخصص اعصاب و روان_ متخصص روانشناسی – متخصص مشاوره – مشاوره خانواده، مشاوره ازدواج، مشاوره قبل از ازدواج – مشاوره نوجوان، مشاوره کودک – درمان افسردگی، وسواس، استرس، بیش فعالی – اختلالات یادگیری – مشاوره تحصیلی- کنترل خشم – درمان اتیسم

– – ???? ?????????

مطالب آموزنده و درمان در سایت : https://ravanshenasa.com

و اینستاگرام ما ? @DR.RAVANSHENAS1

خیابان نیاوران چهارراه مژده نبش نجابت جو پلاک ۳۵۲ طبقه دوم شمالی ۰۲۱۲۲۷۱۵۸۸۶- – ۰۹۱۲۳۲۴۵۵۱۰–۰۲۱۲۲۷۲۸۹۰۴-۰۲۱۲۶۸۵۲۹۵۶–۰۲۱۲۶۸۵۲۹۴۶

telegram.me/ravanshenasiii

https://t.me/ravanshenasiiii

مشاوره خانواده و ازدواج، مشاوره کودک ، مشاوره قبل از ازدواج- مشاوره خواستگاری- مشاوره نوجوان – مشاوره شغلی- مشاوره تحصیلی- مشاوره بازرگانی- تنظیم خانواده

۰۲۱۲۶۸۵۲۹۵۶

۰۲۱۲۶۸۵۲۹۴۶

۰۲۱۲۲۷۱۵۸۸۶

۰۲۱۲۲۷۲۸۹۰۴

۰۹۱۲۳۲۴۵۵۱۰

۲۶۸۵۲۹۴۰

۲۶۸۵۲۹۶۰

آدرس: تهران- خیابان نیاوران- چهارراه مژده- نبش نجابت جو- پلاک ۳۵۲- طبقه ۲ شمالی – طبقه فوقانی بانک پاسارگاد

روانشناسی ، روانپزشکی- زوج درمانی- مشاوره طلاق-

مشاوره و روانشناسی- مشاوره خانواده و ازدواج

http://moshaverehezdevaje.com

مشاوره و روانشناسی- مشاوره خانواده و ازدواج

https://ravanshenasa.com

مشاوره و روانشناسی- مشاوره خانواده و ازدواج

http://khanevadehh.com

مشاوره و روانشناسی- مشاوره خانواده و ازدواج

https://ppsyc.com

آدرس: مشاوره و روانشناسی کودک منطقه ۱- نیاوران چها رراه مژده نبش نجابت جو پلاک ۳۵۲ طبقه ۲ شمالی بانک پاسارگاد

مشاوره تلفنی رایگان

مشاوره خانواده و ازدواج ۲۲۷۱۵۸۸۶-۲۲۷۲۸۹۰۴

مشاوره کودک و نوجوان- ۲۲۷۲۸۹۰۴-۲۲۷۱۵۸۸۶

زوج درمانی توسط متحصص مشاوره ۲۲۷۲۸۹۰۴-۲۲۷۱۵۸۸۶

روان درمانی  ۲۶۸۵۲۹۴۰-۲۲۷۲۸۹۰۴

هیپنوتراپی-۲۶۸۵۲۹۴۰-۲۲۷۲۸۹۰۴

مشاوره شغلی- ۲۲۷۱۵۸۸۶-۲۶۸۵۲۹۶۰

مشاوره تحصیلی– ۲۲۷۲۸۹۰۴ ۲۶۸۵۲۹۴۰-

روانپزشک-۲۲۷۱۵۸۸۶-۲۲۷۲۸۹۰۴-

روانشناس– ۲۲۷۱۵۸۸۶ ۲۶۸۵۲۹۴۰-

روانکاوی—۲۶۸۵۲۹۶۰-۲۲۷۲۸۹۰۴

آرامش درمانی—۲۶۸۵۲۹۴۰- ۲۲۷۲۸۹۰۴